بریدههای کتاب دلقک nabi𖦹 1403/5/5 دلقک هدی حدادی 4.3 19 صفحۀ 149 میگم:«ترسو خودتی! من فقط مثه تو دلقک نیستم،من یه آدم جدی ام!» از حرف خودم جا میخورم.آدم جدی؟این یه جور افتخاره یا یه جور ناتوانی؟ 0 4 ریحانهفلاح 1403/1/7 دلقک هدی حدادی 4.3 19 صفحۀ 16 بعضی اختراعات بشر واقعا به درد بخورن. یکیش همین چاییسازه که سهسوته آبو جوش مییاره و آدمو در لحظه، تو بغل گرم و نرم چایی میندازن. :) 3 21 Satoru 1404/3/6 دلقک هدی حدادی 4.3 19 صفحۀ 18 گاهی ننر میشم و دلم مامان بابامو میخواد. دلم برای دو تا خواهرامم گاهی تنگ میشه؛ اما قبل از این که گریهم بگیره سعی میکنم به کارای بدی که در حقم کردن فکر کنم و خوشحال باشم که چن مدته ازشون دورم. 2 7 Satoru 1404/3/8 دلقک هدی حدادی 4.3 19 صفحۀ 146 ما بلدیم وایسیم، بلدیم منتظر بمونیم؛ اما خودمون دوس نداریم که. 0 10 سارا 1402/7/19 دلقک هدی حدادی 4.3 19 صفحۀ 140 قبلنا هرکی میتونسته هر لباسی بپوشه و هر جوری زندگی کنه؛ اما حالا تو شهرای بزرگ کافیه یکی لباس دلقکی، اونم نه لباس کاملا دلقکی، بپوشه و تو خیابون راه بره تا مردم با چشا و حرفاشون تیکه پارش کنن! 0 10 Satoru 1404/3/6 دلقک هدی حدادی 4.3 19 صفحۀ 72 به نظر خودم یه بزرگسالم. یه بزرگسال که از بزرگسالیش راضی نیست. 4 7 ریحانهفلاح 1403/1/7 دلقک هدی حدادی 4.3 19 صفحۀ 47 عمه راست میگفت. اون موقهها خیلی باحال بوده، همهچی حسابی بوده. به همه خوش میگذشته؛ اما هرچی گذشت بدتر و بدترشده، جوری که حالا همهی بزرگترا به همهی ما کوچیکترا پز اون موقهها رو میدن. 0 0 زینب صادقپور 1402/12/20 دلقک هدی حدادی 4.3 19 صفحۀ 71 همیشه آدما موقهی سلام و خداحافظی یه حرفای بیخودی به هم میگن. 0 13 Satoru 1404/3/9 دلقک هدی حدادی 4.3 19 صفحۀ 236 مهربونا، تعریف میکنن؛ خجالتیا لبخند میزنن، پر حرفا اظهار نظر میکنن، حسودا به روشون نمییارن و فضولا میپرسن پول این چیزا رو از کجا آوردم. 2 7 زینب صادقپور 1402/12/20 دلقک هدی حدادی 4.3 19 صفحۀ 20 « اون دیوونه بود. آدم که دیوونهها رو نمیزنه!» این جمله رو بیستوپنج بار با خودم تکرار کردم. 0 10 Satoru 1404/3/7 دلقک هدی حدادی 4.3 19 صفحۀ 80 -میخوای الاغ بشمری تا خوابت ببره؟ + نه الاغا فقط دوتان. من و تو، شمردن ندارن که. 0 10 nabi𖦹 1403/5/5 دلقک هدی حدادی 4.3 19 صفحۀ 224 خانم روح میخنده:«اره اطلاعات زیاد ترسناکه!» 0 4 Satoru 1404/3/7 دلقک هدی حدادی 4.3 19 صفحۀ 108 زندگی تو آلوده ترین شهر دنیا عالمی داره. میری بیرون که روزت رو شروع کنی؛ اما همون اولش که میخوای عین کارتونا نفس عمیق بکشی و بگی خدایا به خاطر این روز ازت مچکرم! یه خروار دیاکسید کربن و گوگرد و سرب میره تو ریهت پس خفه خون میگیری و سرتو فرو میکنی تو یقهت. 0 6 ریحانهفلاح 1403/1/7 دلقک هدی حدادی 4.3 19 صفحۀ 86 خیلی وقته یه جای خیلی باز ندیدم که بشه دور دوراشو نگا کرد. همه جا نیگا آدم میگیره به یه ساختمون دراز زشت. بیچاره ما نه؟ 0 2 nabi𖦹 1403/5/5 دلقک هدی حدادی 4.3 19 صفحۀ 274 خدایا،خوشحالی رو به همه برگردون! 0 8 Satoru 1404/3/8 دلقک هدی حدادی 4.3 19 صفحۀ 162 آدما خیلی این چیزارو نمیفهمن پس زیاد حرص نخور. 0 8
بریدههای کتاب دلقک nabi𖦹 1403/5/5 دلقک هدی حدادی 4.3 19 صفحۀ 149 میگم:«ترسو خودتی! من فقط مثه تو دلقک نیستم،من یه آدم جدی ام!» از حرف خودم جا میخورم.آدم جدی؟این یه جور افتخاره یا یه جور ناتوانی؟ 0 4 ریحانهفلاح 1403/1/7 دلقک هدی حدادی 4.3 19 صفحۀ 16 بعضی اختراعات بشر واقعا به درد بخورن. یکیش همین چاییسازه که سهسوته آبو جوش مییاره و آدمو در لحظه، تو بغل گرم و نرم چایی میندازن. :) 3 21 Satoru 1404/3/6 دلقک هدی حدادی 4.3 19 صفحۀ 18 گاهی ننر میشم و دلم مامان بابامو میخواد. دلم برای دو تا خواهرامم گاهی تنگ میشه؛ اما قبل از این که گریهم بگیره سعی میکنم به کارای بدی که در حقم کردن فکر کنم و خوشحال باشم که چن مدته ازشون دورم. 2 7 Satoru 1404/3/8 دلقک هدی حدادی 4.3 19 صفحۀ 146 ما بلدیم وایسیم، بلدیم منتظر بمونیم؛ اما خودمون دوس نداریم که. 0 10 سارا 1402/7/19 دلقک هدی حدادی 4.3 19 صفحۀ 140 قبلنا هرکی میتونسته هر لباسی بپوشه و هر جوری زندگی کنه؛ اما حالا تو شهرای بزرگ کافیه یکی لباس دلقکی، اونم نه لباس کاملا دلقکی، بپوشه و تو خیابون راه بره تا مردم با چشا و حرفاشون تیکه پارش کنن! 0 10 Satoru 1404/3/6 دلقک هدی حدادی 4.3 19 صفحۀ 72 به نظر خودم یه بزرگسالم. یه بزرگسال که از بزرگسالیش راضی نیست. 4 7 ریحانهفلاح 1403/1/7 دلقک هدی حدادی 4.3 19 صفحۀ 47 عمه راست میگفت. اون موقهها خیلی باحال بوده، همهچی حسابی بوده. به همه خوش میگذشته؛ اما هرچی گذشت بدتر و بدترشده، جوری که حالا همهی بزرگترا به همهی ما کوچیکترا پز اون موقهها رو میدن. 0 0 زینب صادقپور 1402/12/20 دلقک هدی حدادی 4.3 19 صفحۀ 71 همیشه آدما موقهی سلام و خداحافظی یه حرفای بیخودی به هم میگن. 0 13 Satoru 1404/3/9 دلقک هدی حدادی 4.3 19 صفحۀ 236 مهربونا، تعریف میکنن؛ خجالتیا لبخند میزنن، پر حرفا اظهار نظر میکنن، حسودا به روشون نمییارن و فضولا میپرسن پول این چیزا رو از کجا آوردم. 2 7 زینب صادقپور 1402/12/20 دلقک هدی حدادی 4.3 19 صفحۀ 20 « اون دیوونه بود. آدم که دیوونهها رو نمیزنه!» این جمله رو بیستوپنج بار با خودم تکرار کردم. 0 10 Satoru 1404/3/7 دلقک هدی حدادی 4.3 19 صفحۀ 80 -میخوای الاغ بشمری تا خوابت ببره؟ + نه الاغا فقط دوتان. من و تو، شمردن ندارن که. 0 10 nabi𖦹 1403/5/5 دلقک هدی حدادی 4.3 19 صفحۀ 224 خانم روح میخنده:«اره اطلاعات زیاد ترسناکه!» 0 4 Satoru 1404/3/7 دلقک هدی حدادی 4.3 19 صفحۀ 108 زندگی تو آلوده ترین شهر دنیا عالمی داره. میری بیرون که روزت رو شروع کنی؛ اما همون اولش که میخوای عین کارتونا نفس عمیق بکشی و بگی خدایا به خاطر این روز ازت مچکرم! یه خروار دیاکسید کربن و گوگرد و سرب میره تو ریهت پس خفه خون میگیری و سرتو فرو میکنی تو یقهت. 0 6 ریحانهفلاح 1403/1/7 دلقک هدی حدادی 4.3 19 صفحۀ 86 خیلی وقته یه جای خیلی باز ندیدم که بشه دور دوراشو نگا کرد. همه جا نیگا آدم میگیره به یه ساختمون دراز زشت. بیچاره ما نه؟ 0 2 nabi𖦹 1403/5/5 دلقک هدی حدادی 4.3 19 صفحۀ 274 خدایا،خوشحالی رو به همه برگردون! 0 8 Satoru 1404/3/8 دلقک هدی حدادی 4.3 19 صفحۀ 162 آدما خیلی این چیزارو نمیفهمن پس زیاد حرص نخور. 0 8