بریدههای کتاب گزیده اشعار ملک الشعرای بهار محمّدپور 🇮🇷 1403/2/22 گزیده اشعار ملک الشعرای بهار صدرالمعالی افخمی 4.0 0 صفحۀ 27 کسم ندانست آن روزگار قیمت و قدر که این گرامی گوهر نهفته در کان بود 0 11 محمّدپور 🇮🇷 1403/2/22 گزیده اشعار ملک الشعرای بهار صدرالمعالی افخمی 4.0 0 صفحۀ 42 ز من بریده یار آشنای من کز او بریده باد آشنای او 2 17 محمّدپور 🇮🇷 1403/2/22 گزیده اشعار ملک الشعرای بهار صدرالمعالی افخمی 4.0 0 صفحۀ 16 افسوس که صاحب نفسی پیدا نیست فریاد که فریادرسی پیدا نیست بس لابه نمودیم و کس آواز نداد پیداست که در خانه کسی پیدا نیست 0 10 محمّدپور 🇮🇷 1403/2/22 گزیده اشعار ملک الشعرای بهار صدرالمعالی افخمی 4.0 0 صفحۀ 47 یا رب! دلم شکست در این شهر حال دل شکسته تو دانی 0 18 محمّدپور 🇮🇷 1403/2/22 گزیده اشعار ملک الشعرای بهار صدرالمعالی افخمی 4.0 0 صفحۀ 23 چیست جرمم که اندر این زندان درد باید کشید و گرم و کرب؟ 0 9 محمّدپور 🇮🇷 1403/2/22 گزیده اشعار ملک الشعرای بهار صدرالمعالی افخمی 4.0 0 صفحۀ 6 بیا و بنشین به کنج چشمم که کس در این گوشه ره ندارد 0 11 محمّدپور 🇮🇷 1403/2/22 گزیده اشعار ملک الشعرای بهار صدرالمعالی افخمی 4.0 0 صفحۀ 6 شمعیم و دلی مشعلهافروز و دگر هیچ شب تا به سحر گریهی جانسوز و دگر هیچ 0 13 محمّدپور 🇮🇷 1403/2/22 گزیده اشعار ملک الشعرای بهار صدرالمعالی افخمی 4.0 0 صفحۀ 42 آری، آری، هرکه نادانتر، بلندآوازهتر و آنکه فضلش بیشتر، کوتاهتر آوای او 1 19 محمّدپور 🇮🇷 1403/2/22 گزیده اشعار ملک الشعرای بهار صدرالمعالی افخمی 4.0 0 صفحۀ 25 عشق آنچنان گداخت تنم را که بعد مرگ بر خاک مرقدم کف خاکستری نماند ای بلبل اسیر! به کنج قفس بساز اکنون که از برای تو بال و پری نماند ای باغبان! بسوز که در باغ خرمی زین خشکسال حادثه برگ تری نماند هر در که باز بود، سپهر از جفا ببست بهر پناه مردم مسکین دری نماند آلوده گشت چشمه به پوز پلید سگ ای شیر! تشنه میر، که آبشخوری نماند 0 10
بریدههای کتاب گزیده اشعار ملک الشعرای بهار محمّدپور 🇮🇷 1403/2/22 گزیده اشعار ملک الشعرای بهار صدرالمعالی افخمی 4.0 0 صفحۀ 27 کسم ندانست آن روزگار قیمت و قدر که این گرامی گوهر نهفته در کان بود 0 11 محمّدپور 🇮🇷 1403/2/22 گزیده اشعار ملک الشعرای بهار صدرالمعالی افخمی 4.0 0 صفحۀ 42 ز من بریده یار آشنای من کز او بریده باد آشنای او 2 17 محمّدپور 🇮🇷 1403/2/22 گزیده اشعار ملک الشعرای بهار صدرالمعالی افخمی 4.0 0 صفحۀ 16 افسوس که صاحب نفسی پیدا نیست فریاد که فریادرسی پیدا نیست بس لابه نمودیم و کس آواز نداد پیداست که در خانه کسی پیدا نیست 0 10 محمّدپور 🇮🇷 1403/2/22 گزیده اشعار ملک الشعرای بهار صدرالمعالی افخمی 4.0 0 صفحۀ 47 یا رب! دلم شکست در این شهر حال دل شکسته تو دانی 0 18 محمّدپور 🇮🇷 1403/2/22 گزیده اشعار ملک الشعرای بهار صدرالمعالی افخمی 4.0 0 صفحۀ 23 چیست جرمم که اندر این زندان درد باید کشید و گرم و کرب؟ 0 9 محمّدپور 🇮🇷 1403/2/22 گزیده اشعار ملک الشعرای بهار صدرالمعالی افخمی 4.0 0 صفحۀ 6 بیا و بنشین به کنج چشمم که کس در این گوشه ره ندارد 0 11 محمّدپور 🇮🇷 1403/2/22 گزیده اشعار ملک الشعرای بهار صدرالمعالی افخمی 4.0 0 صفحۀ 6 شمعیم و دلی مشعلهافروز و دگر هیچ شب تا به سحر گریهی جانسوز و دگر هیچ 0 13 محمّدپور 🇮🇷 1403/2/22 گزیده اشعار ملک الشعرای بهار صدرالمعالی افخمی 4.0 0 صفحۀ 42 آری، آری، هرکه نادانتر، بلندآوازهتر و آنکه فضلش بیشتر، کوتاهتر آوای او 1 19 محمّدپور 🇮🇷 1403/2/22 گزیده اشعار ملک الشعرای بهار صدرالمعالی افخمی 4.0 0 صفحۀ 25 عشق آنچنان گداخت تنم را که بعد مرگ بر خاک مرقدم کف خاکستری نماند ای بلبل اسیر! به کنج قفس بساز اکنون که از برای تو بال و پری نماند ای باغبان! بسوز که در باغ خرمی زین خشکسال حادثه برگ تری نماند هر در که باز بود، سپهر از جفا ببست بهر پناه مردم مسکین دری نماند آلوده گشت چشمه به پوز پلید سگ ای شیر! تشنه میر، که آبشخوری نماند 0 10