بریدههای کتاب پادشاهی های نایکسیا: افعی و بال های شب Emperor of the book 1404/3/26 پادشاهی های نایکسیا: افعی و بال های شب جلد 1 کریسا برودبنت 4.7 2 صفحۀ 190 تو این دنیا بدون قدرت نمی تونی چیزی رو به دست بیاری. و قدرت نیازمند قربانی کردن، تمرکز کردن و بیرحم بودنه.) 0 8 Emperor of the book 1404/3/26 پادشاهی های نایکسیا: افعی و بال های شب جلد 1 کریسا برودبنت 4.7 2 صفحۀ 213 هیچ وقت به کسی که در بستر مرگه قول چیزی رو نده، اوریا. همیشه برات گرون تموم میشه. 0 9 Emperor of the book 1404/3/26 پادشاهی های نایکسیا: افعی و بال های شب جلد 1 کریسا برودبنت 4.7 2 صفحۀ 186 اعتماد چیز ارزشمند و خطرناکی بود.) 0 12 Emperor of the book 1404/3/26 پادشاهی های نایکسیا: افعی و بال های شب جلد 1 کریسا برودبنت 4.7 2 صفحۀ 149 وقتی عشق چشم را کور می کرد، آدم ها دست به کارهای احمقانه ای می زدند.) 0 13 Emperor of the book 1404/3/26 پادشاهی های نایکسیا: افعی و بال های شب جلد 1 کریسا برودبنت 4.7 2 صفحۀ 150 خیلی از آدم ها دوست داشتن رو بلد نیستن. 1 41 Emperor of the book 1404/3/26 پادشاهی های نایکسیا: افعی و بال های شب جلد 1 کریسا برودبنت 4.7 2 صفحۀ 150 درسته که پوست ما به اندازه تو زخم نمیشه، ولی قلبمون چرا. این زخم ها بعضی وقت ها هرگز التیام پیدا نمی کنن. 0 8 Emperor of the book 1404/3/26 پادشاهی های نایکسیا: افعی و بال های شب جلد 1 کریسا برودبنت 4.7 2 صفحۀ 354 تو خیره کننده ترین چیزی هستی که تا الان دیده ام، اوریا.) 0 11 Mika 1404/4/3 پادشاهی های نایکسیا: افعی و بال های شب جلد 1 کریسا برودبنت 4.7 2 صفحۀ 276 "ترس وقتی در آغوش گرفته می شود، سفت تر و تیز تر میشود. که به خشم تبدیل میشود. بعد به قدرت تبدیل میشود. حاضر نبودم اینجا بمیرم. اجازه دادم خشمم منفجر شود." 0 26 Emperor of the book 1404/3/26 پادشاهی های نایکسیا: افعی و بال های شب جلد 1 کریسا برودبنت 4.7 2 صفحۀ 296 وقتی اوضاع خراب میشه، آدم به همه ی چیزهایی فکر می کنه که نگفته. و دیروز وقتی دیدم افتادی، متوجه شدم شاید هرگز این بهت نگفتم. به ذهنم خطور کرد که شاید ندونی... نمی دونی که من چقدر...) 0 9 Emperor of the book 1404/3/26 پادشاهی های نایکسیا: افعی و بال های شب جلد 1 کریسا برودبنت 4.7 2 صفحۀ 66 غم، احساسی بیهوده و ضعف بود. حداقل خشم به یک دردی می خورد _ لبه ای تیز برای بریدن قلب یک نفر، یا پوسته ای سفت برای محافظت از قلب خودت.) 0 5 Mika 6 روز پیش پادشاهی های نایکسیا: افعی و بال های شب جلد 1 کریسا برودبنت 4.7 2 صفحۀ 432 "شاید فقط زمانی میتوانستم تک تک حرکات قلم موی مرگ را تحسین کنم که خودم نقش بوم را ایفا میکردم." 0 23 یاسمن 2 روز پیش پادشاهی های نایکسیا: افعی و بال های شب جلد 1 کریسا برودبنت 4.7 2 صفحۀ 129 دلم میخواست بگویم ،چارهای نداشتم، ولی قبل از اینکه این کلمات از دهانم بیرون بزند، قورتشان دادم. عقلم میرسید که نگویم. وینسنت معتقد بود تو همیشه شانسی داری و اگر خود را در موقعیتی دیدی که شانسی نداشتی، قبلتر انتخاب اشتباهی کرده بودی که باعث شده بود از آن موقعیت سر در بیاوری. در هر صورت تقصیر هیچکس جز خودت نبود. 0 0 یاسمن 2 روز پیش پادشاهی های نایکسیا: افعی و بال های شب جلد 1 کریسا برودبنت 4.7 2 صفحۀ 148 به جای اینکه غذا بکشم، فقط جعبه ی سیگار هارا در آوردم. - اشکالی نداره؟ لبخند معنا داری تحولیم داد. + زندگی برای گذشتن از این دلخوشیهای کوچیک خیلی کوتاهه. 1 25
بریدههای کتاب پادشاهی های نایکسیا: افعی و بال های شب Emperor of the book 1404/3/26 پادشاهی های نایکسیا: افعی و بال های شب جلد 1 کریسا برودبنت 4.7 2 صفحۀ 190 تو این دنیا بدون قدرت نمی تونی چیزی رو به دست بیاری. و قدرت نیازمند قربانی کردن، تمرکز کردن و بیرحم بودنه.) 0 8 Emperor of the book 1404/3/26 پادشاهی های نایکسیا: افعی و بال های شب جلد 1 کریسا برودبنت 4.7 2 صفحۀ 213 هیچ وقت به کسی که در بستر مرگه قول چیزی رو نده، اوریا. همیشه برات گرون تموم میشه. 0 9 Emperor of the book 1404/3/26 پادشاهی های نایکسیا: افعی و بال های شب جلد 1 کریسا برودبنت 4.7 2 صفحۀ 186 اعتماد چیز ارزشمند و خطرناکی بود.) 0 12 Emperor of the book 1404/3/26 پادشاهی های نایکسیا: افعی و بال های شب جلد 1 کریسا برودبنت 4.7 2 صفحۀ 149 وقتی عشق چشم را کور می کرد، آدم ها دست به کارهای احمقانه ای می زدند.) 0 13 Emperor of the book 1404/3/26 پادشاهی های نایکسیا: افعی و بال های شب جلد 1 کریسا برودبنت 4.7 2 صفحۀ 150 خیلی از آدم ها دوست داشتن رو بلد نیستن. 1 41 Emperor of the book 1404/3/26 پادشاهی های نایکسیا: افعی و بال های شب جلد 1 کریسا برودبنت 4.7 2 صفحۀ 150 درسته که پوست ما به اندازه تو زخم نمیشه، ولی قلبمون چرا. این زخم ها بعضی وقت ها هرگز التیام پیدا نمی کنن. 0 8 Emperor of the book 1404/3/26 پادشاهی های نایکسیا: افعی و بال های شب جلد 1 کریسا برودبنت 4.7 2 صفحۀ 354 تو خیره کننده ترین چیزی هستی که تا الان دیده ام، اوریا.) 0 11 Mika 1404/4/3 پادشاهی های نایکسیا: افعی و بال های شب جلد 1 کریسا برودبنت 4.7 2 صفحۀ 276 "ترس وقتی در آغوش گرفته می شود، سفت تر و تیز تر میشود. که به خشم تبدیل میشود. بعد به قدرت تبدیل میشود. حاضر نبودم اینجا بمیرم. اجازه دادم خشمم منفجر شود." 0 26 Emperor of the book 1404/3/26 پادشاهی های نایکسیا: افعی و بال های شب جلد 1 کریسا برودبنت 4.7 2 صفحۀ 296 وقتی اوضاع خراب میشه، آدم به همه ی چیزهایی فکر می کنه که نگفته. و دیروز وقتی دیدم افتادی، متوجه شدم شاید هرگز این بهت نگفتم. به ذهنم خطور کرد که شاید ندونی... نمی دونی که من چقدر...) 0 9 Emperor of the book 1404/3/26 پادشاهی های نایکسیا: افعی و بال های شب جلد 1 کریسا برودبنت 4.7 2 صفحۀ 66 غم، احساسی بیهوده و ضعف بود. حداقل خشم به یک دردی می خورد _ لبه ای تیز برای بریدن قلب یک نفر، یا پوسته ای سفت برای محافظت از قلب خودت.) 0 5 Mika 6 روز پیش پادشاهی های نایکسیا: افعی و بال های شب جلد 1 کریسا برودبنت 4.7 2 صفحۀ 432 "شاید فقط زمانی میتوانستم تک تک حرکات قلم موی مرگ را تحسین کنم که خودم نقش بوم را ایفا میکردم." 0 23 یاسمن 2 روز پیش پادشاهی های نایکسیا: افعی و بال های شب جلد 1 کریسا برودبنت 4.7 2 صفحۀ 129 دلم میخواست بگویم ،چارهای نداشتم، ولی قبل از اینکه این کلمات از دهانم بیرون بزند، قورتشان دادم. عقلم میرسید که نگویم. وینسنت معتقد بود تو همیشه شانسی داری و اگر خود را در موقعیتی دیدی که شانسی نداشتی، قبلتر انتخاب اشتباهی کرده بودی که باعث شده بود از آن موقعیت سر در بیاوری. در هر صورت تقصیر هیچکس جز خودت نبود. 0 0 یاسمن 2 روز پیش پادشاهی های نایکسیا: افعی و بال های شب جلد 1 کریسا برودبنت 4.7 2 صفحۀ 148 به جای اینکه غذا بکشم، فقط جعبه ی سیگار هارا در آوردم. - اشکالی نداره؟ لبخند معنا داری تحولیم داد. + زندگی برای گذشتن از این دلخوشیهای کوچیک خیلی کوتاهه. 1 25