بریده‌ای از کتاب پادشاهی های نایکسیا: افعی و بال های شب اثر کریسا برودبنت

یاسمن

یاسمن

2 روز پیش

بریدۀ کتاب

صفحۀ 129

دلم می‌خواست بگویم ،چاره‌ای نداشتم، ولی قبل از اینکه این کلمات از دهانم بیرون بزند، قورتشان دادم. عقلم می‌رسید که نگویم. وینسنت معتقد بود تو همیشه شانسی داری و اگر خود را در موقعیتی دیدی که شانسی نداشتی، قبل‌تر انتخاب اشتباهی کرده بودی که باعث شده بود از آن موقعیت سر در بیاوری. در هر صورت تقصیر هیچکس جز خودت نبود.

دلم می‌خواست بگویم ،چاره‌ای نداشتم، ولی قبل از اینکه این کلمات از دهانم بیرون بزند، قورتشان دادم. عقلم می‌رسید که نگویم. وینسنت معتقد بود تو همیشه شانسی داری و اگر خود را در موقعیتی دیدی که شانسی نداشتی، قبل‌تر انتخاب اشتباهی کرده بودی که باعث شده بود از آن موقعیت سر در بیاوری. در هر صورت تقصیر هیچکس جز خودت نبود.

9

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.