بریدههای کتاب داوودی سفید mobina 1403/11/9 داوودی سفید ماری لین برشت 4.6 4 صفحۀ 261 گاهی اوقات با خود فکر میکرد که صرفا برای زجر کشیدن در این دنیا متولد شده است. 0 9 mobina 1403/11/1 داوودی سفید ماری لین برشت 4.6 4 صفحۀ 8 هرگز فراموش نکن. اگر خواهرت رو میبینی، جات امنه. 0 6 mobina 1403/11/7 داوودی سفید ماری لین برشت 4.6 4 صفحۀ 100 سالیان درازی از پایان جنگ و آغاز اعتراضات میگذرد اما این جنایات همچنان بیجزا مانده است. قربانیان چه کاری باید انجام میدادند که لایق یک عذرخواهی باشند؟ چه باید میدادند؟ 0 2 mobina 1403/11/1 داوودی سفید ماری لین برشت 4.6 4 صفحۀ 54 چیزهایی بسیار بدتر از خوردن بطری ویسکی به سرش، در خاطر اِمی هست، چکمهی یک سرباز. 0 3 mobina 1403/11/8 داوودی سفید ماری لین برشت 4.6 4 صفحۀ 184 هرگز به یه مرد اعتماد نکن. 0 4 mobina 1403/11/9 داوودی سفید ماری لین برشت 4.6 4 صفحۀ 334 "خندههای خواهرت چطوری بود؟" "شبیه یه پرنده که مثل موجی باشکوه روی نسیم تابستونی، بالا و پایین میره و روی نوک درختها وقتی از بالاشون میگذره، طنازی میکنه. صداش... آزاد بود." 0 5 mobina 1403/11/1 داوودی سفید ماری لین برشت 4.6 4 صفحۀ 60 نمیخواهد وقتی چیزهای وحشتناک اتفاق میفتد خواب باشد. میخواهد وقتی میآیند، آنها را ببیند، حتی با وجود اینکه میداند در برابرشان ناتوان است. همهی آنها در اینجا ناتوان هستند. 0 5 mobina 1403/11/7 داوودی سفید ماری لین برشت 4.6 4 صفحۀ 125 شاهد مرگ یک شخص بودن چیز عجیب و وحشتناکی است. یک لحظه او آنجا است، نفس میکشد، فکر میکند، پرتحرک است، اما بعد از یک لحظه، چیزی آنجا نیست. نفس نمیکشد، تفکری وجود ندارد، قلبی نمیتپد. 0 3 mobina 1403/11/7 داوودی سفید ماری لین برشت 4.6 4 صفحۀ 116 چطور ممکن است چنین نوای شادی در چنین مکانی که پر از وحشت و درد است، وجود داشته باشد؟ 0 3
بریدههای کتاب داوودی سفید mobina 1403/11/9 داوودی سفید ماری لین برشت 4.6 4 صفحۀ 261 گاهی اوقات با خود فکر میکرد که صرفا برای زجر کشیدن در این دنیا متولد شده است. 0 9 mobina 1403/11/1 داوودی سفید ماری لین برشت 4.6 4 صفحۀ 8 هرگز فراموش نکن. اگر خواهرت رو میبینی، جات امنه. 0 6 mobina 1403/11/7 داوودی سفید ماری لین برشت 4.6 4 صفحۀ 100 سالیان درازی از پایان جنگ و آغاز اعتراضات میگذرد اما این جنایات همچنان بیجزا مانده است. قربانیان چه کاری باید انجام میدادند که لایق یک عذرخواهی باشند؟ چه باید میدادند؟ 0 2 mobina 1403/11/1 داوودی سفید ماری لین برشت 4.6 4 صفحۀ 54 چیزهایی بسیار بدتر از خوردن بطری ویسکی به سرش، در خاطر اِمی هست، چکمهی یک سرباز. 0 3 mobina 1403/11/8 داوودی سفید ماری لین برشت 4.6 4 صفحۀ 184 هرگز به یه مرد اعتماد نکن. 0 4 mobina 1403/11/9 داوودی سفید ماری لین برشت 4.6 4 صفحۀ 334 "خندههای خواهرت چطوری بود؟" "شبیه یه پرنده که مثل موجی باشکوه روی نسیم تابستونی، بالا و پایین میره و روی نوک درختها وقتی از بالاشون میگذره، طنازی میکنه. صداش... آزاد بود." 0 5 mobina 1403/11/1 داوودی سفید ماری لین برشت 4.6 4 صفحۀ 60 نمیخواهد وقتی چیزهای وحشتناک اتفاق میفتد خواب باشد. میخواهد وقتی میآیند، آنها را ببیند، حتی با وجود اینکه میداند در برابرشان ناتوان است. همهی آنها در اینجا ناتوان هستند. 0 5 mobina 1403/11/7 داوودی سفید ماری لین برشت 4.6 4 صفحۀ 125 شاهد مرگ یک شخص بودن چیز عجیب و وحشتناکی است. یک لحظه او آنجا است، نفس میکشد، فکر میکند، پرتحرک است، اما بعد از یک لحظه، چیزی آنجا نیست. نفس نمیکشد، تفکری وجود ندارد، قلبی نمیتپد. 0 3 mobina 1403/11/7 داوودی سفید ماری لین برشت 4.6 4 صفحۀ 116 چطور ممکن است چنین نوای شادی در چنین مکانی که پر از وحشت و درد است، وجود داشته باشد؟ 0 3