بریده‌های کتاب سپیده دمان

بریدۀ کتاب

صفحۀ 32

در اینجا یا هرکجا، ما نیز آدمیانِ وجدانیم. که همانا نمی‌خواهیم به آن بازگردیم. به آنچه ما را زنده نگاه‌می‌دارد و تباه پنداشته می‌شود. به آنچه «باورکردنی» نیست. و اکنون آن را خدا، فضیلت، حقیقت، دادگری و همسایه دوستی می‌نامند. ما برای خود هرگز پل‌های دروغین بر آرمانهای دیرین نمی‌سازیم. ما اساسا با همه دشمنیم. آنچه در ما گرایش به میانجی‌گری و فهماندن و آمیزش دارد، دشمن هرگونهٔ امروزین ایمان و مسیحیت، دشمن نیمه و تمام نیمه‌های رمانتیسم و سرزمین پدری‌ست؛ دشمن با کامجویی آرتیست‌ها، بی‌وجدانی آرتیست‌هایی که میل دارند ما را مجاب کنند تا بر چیزی نماز بریم. آن هم زمانی که دیگر به چیزی باور نداریم. دشمن تمامی فمینیسم اروپایی و ایده‌آلیسم. دشمن آنچه که «گوته» در «فاوست» می‌آورد: «زنانگی ابدی برمی‌کشاندمان.» همانکه به زیر آورنده ماست. ما تنها به مثابه آدمیانی با وجدان، خود را هنوز با درستکاری و پارسایی هزاره‌های پیشین خویشاوند حس می‌کنیم. ( ٣٢ - سپیده‌دمان - نیچه - علی عبداللهی )

0