بریده‌های کتاب محاصره و طوفان

+تو اصلا چیزی را جدی می‌گیری؟ -اگر کاری در موردش از دستم بر نیاید نه! زندگی را خیلی ملالت بار می‌کند.

دنیا در حال تغییر است. ما هم باید با آن تغییر کنیم وگرنه از ما چیزی نخواهد ماند، جز خاک و خاکستر.

"ترس متحد قدرتمند و صدالبته وفاداریه" -داکلینگ(تارین)

-"مطمئنید فکر خوبیه؟" -اشتورمهاند:"معلومه که نه.هر کاری که ارزش انجام دادن داشته باشه همیشه با یه فکر بد شروع میشه"

"اگه میخوای رهبر باشی، وقتش شده مثل یه رهبر فکر و عمل کنی"

"دنيا داره عوض میشه. ما هم همراهش عوض میشیم یا از ما چیزی جز خاکستر نمی مونه." -نیکولای

این امید نیست.دیوانگی است.عطش،نیاز و سرخوردگی است.

کتاب را که بستم و داشتم به سمت در میرفتم ، پرسیدم :《 می‌دونی مشکل قهرمان‌ها و قدیس‌ها چیه، نیکولای ؟ همیشه آخرش می‌میرن.》