بریدههای کتاب رنجین کمان: 25 روایت از عشق، رنج و شکیبایی کتابفروشی اینترنتی شائق 1402/4/9 رنجین کمان: 25 روایت از عشق، رنج و شکیبایی غلامرضا طریقی 4.2 23 صفحۀ 1 وقتی چیزی را گم می کنی،ممکن است بر اثر گذر زمان،گمشده را فراموش کنی.اما همیشه کتابی،عطری،لباسی،چیزی می بینی که ناگهان تو را از حفره ای رد می کند و می کشد به نُه توی خاطره ها؛می بردت به میقات آن گمشده و دوباره هوایی ات می کند.انگار زخمی را که تازه سربسته و خوب شده،دوباره نشتر می زند.من با خاطره محمد چنین بودم.هر کتابی که می خواندم،هر شعری که به دلم می نشست،با خودم می گفتم<کاش محمد بود و این کتاب را می خواند یا این شعر را می شنید.> 0 8 حدیثه احمدی پسند 2 روز پیش رنجین کمان: 25 روایت از عشق، رنج و شکیبایی غلامرضا طریقی 4.2 23 صفحۀ 8 سرگذشت انسانها، وقتی ما از دور به آن نگاه میکنیم به قصه شبیه میشود؛غافل از اینکه برای عبور از هر سطر این قصهای که میخوانیم چه رنجها که کشیده نشده است. 0 3 حدیثه احمدی پسند 2 روز پیش رنجین کمان: 25 روایت از عشق، رنج و شکیبایی غلامرضا طریقی 4.2 23 صفحۀ 8 داستان زندگی من و شما هم با تمام فراز و نشیبهایش برای دیگران در چند صفحه خلاصه خواهد شد مثلاً در یک سطر نوشته خواهد شد که 《او در دانشگاه... تحصیل کرد》 و چه کسی خواهد فهمید که در پس همین سطر چه اضطرابهایی برای قبولی در دانشگاه، چه رنجهایی برای ثبتنام و سر وقت به کلاس رسیدن و امتحان و نمره و کتاب هر درس و هر ترم پنهان است. 2 1 راضیه بابایی 1402/10/3 رنجین کمان: 25 روایت از عشق، رنج و شکیبایی غلامرضا طریقی 4.2 23 صفحۀ 16 0 7 کوثردشتی 1402/8/22 رنجین کمان: 25 روایت از عشق، رنج و شکیبایی غلامرضا طریقی 4.2 23 صفحۀ 12 آرام شده بودم. آدمی همینطور است. آتشفشان رنج که میشود دلش میخواهد به روی همه عالم چنگ بکشد. حتی روی عزیزترین کسانش.شاید برای اینکه بخشی از رنج نامعلومش را سبک کند؛ شاید برای اینکه به عزیزانش بگوید شما نباید سرخوش باشید وقتی من رنجورم؛ باید پا به مای من بسوزید، شعله بکشید. این میل به شراکت وقتی بیشتر میشود که ببینی دیگران در اولین دیدار، متوجه غم تو نشدهاند.شاید اگر کمال در همان اولین لحظه مرا بغل میکرد و میگفت:(( غمگین نبینمت رفیق)) کار به اینجاها نمیکشید... 0 5
بریدههای کتاب رنجین کمان: 25 روایت از عشق، رنج و شکیبایی کتابفروشی اینترنتی شائق 1402/4/9 رنجین کمان: 25 روایت از عشق، رنج و شکیبایی غلامرضا طریقی 4.2 23 صفحۀ 1 وقتی چیزی را گم می کنی،ممکن است بر اثر گذر زمان،گمشده را فراموش کنی.اما همیشه کتابی،عطری،لباسی،چیزی می بینی که ناگهان تو را از حفره ای رد می کند و می کشد به نُه توی خاطره ها؛می بردت به میقات آن گمشده و دوباره هوایی ات می کند.انگار زخمی را که تازه سربسته و خوب شده،دوباره نشتر می زند.من با خاطره محمد چنین بودم.هر کتابی که می خواندم،هر شعری که به دلم می نشست،با خودم می گفتم<کاش محمد بود و این کتاب را می خواند یا این شعر را می شنید.> 0 8 حدیثه احمدی پسند 2 روز پیش رنجین کمان: 25 روایت از عشق، رنج و شکیبایی غلامرضا طریقی 4.2 23 صفحۀ 8 سرگذشت انسانها، وقتی ما از دور به آن نگاه میکنیم به قصه شبیه میشود؛غافل از اینکه برای عبور از هر سطر این قصهای که میخوانیم چه رنجها که کشیده نشده است. 0 3 حدیثه احمدی پسند 2 روز پیش رنجین کمان: 25 روایت از عشق، رنج و شکیبایی غلامرضا طریقی 4.2 23 صفحۀ 8 داستان زندگی من و شما هم با تمام فراز و نشیبهایش برای دیگران در چند صفحه خلاصه خواهد شد مثلاً در یک سطر نوشته خواهد شد که 《او در دانشگاه... تحصیل کرد》 و چه کسی خواهد فهمید که در پس همین سطر چه اضطرابهایی برای قبولی در دانشگاه، چه رنجهایی برای ثبتنام و سر وقت به کلاس رسیدن و امتحان و نمره و کتاب هر درس و هر ترم پنهان است. 2 1 راضیه بابایی 1402/10/3 رنجین کمان: 25 روایت از عشق، رنج و شکیبایی غلامرضا طریقی 4.2 23 صفحۀ 16 0 7 کوثردشتی 1402/8/22 رنجین کمان: 25 روایت از عشق، رنج و شکیبایی غلامرضا طریقی 4.2 23 صفحۀ 12 آرام شده بودم. آدمی همینطور است. آتشفشان رنج که میشود دلش میخواهد به روی همه عالم چنگ بکشد. حتی روی عزیزترین کسانش.شاید برای اینکه بخشی از رنج نامعلومش را سبک کند؛ شاید برای اینکه به عزیزانش بگوید شما نباید سرخوش باشید وقتی من رنجورم؛ باید پا به مای من بسوزید، شعله بکشید. این میل به شراکت وقتی بیشتر میشود که ببینی دیگران در اولین دیدار، متوجه غم تو نشدهاند.شاید اگر کمال در همان اولین لحظه مرا بغل میکرد و میگفت:(( غمگین نبینمت رفیق)) کار به اینجاها نمیکشید... 0 5