بریده کتابهای شبیه مریم لیلا رضائی نژاد 1403/4/21 شبیه مریم اکرم صادقی 3.7 35 صفحۀ 6 ابوالقاسم قشیری از آن ها درباره هویت پیرزن پرسید و متوجه شد او فضه، خادم فاطمه زهراست و بیست سال است که با زبان قرآن با مردم سخن می گوید. 0 2 فصل کتاب 1402/10/30 شبیه مریم اکرم صادقی 3.7 35 صفحۀ 117 حسن آب خواست. پیامبر بیدار شد و مقداری شیر گوسفند را در ظرفی ریخت و به او داد. حسین از جایش بلند شد تا شیر را از دست او بگیرد ولی پیامبر اجازه نداد. بانویش فاطمه که این صحنه را مشاهده کرد، پرسید: «یا رسول الله! گویا حسن را بیشتر دوست داری.» _ چنین نیست بلکه علت دفاع من از حسن این است که او حق تقدم دارد و زودتر از حسین تقاضا کرد و در همه حال باید نوبت را رعایت کرد. 0 4 مائده ذوقی 1403/3/10 شبیه مریم اکرم صادقی 3.7 35 صفحۀ 250 حسین پرسید:« یا رسول خدا با این وصف که قبرهای ما از هم جداست پس چه کسی به زیارت قبور ما میآید؟» پیامبر فرمود:« گروهی از امتم که یاری من را میخواهند. در قیامت به زیارت این دسته خواهم رفت و بازوانشان را میگیرم و آنها را از گرفتاریهای روز قیامت نجات خواهم داد»... 0 3 مائده ذوقی 1403/3/10 شبیه مریم اکرم صادقی 3.7 35 صفحۀ 251 فضه کاسه سفالین آب را به دست زینب داد. با شنیدن این اخبار از خود بیخود شد؛ طاقت دیدن اشکهای بانویش فاطمه را نداشت. به اتاقش پناه برد. نمیتوانست باور کند مردمانی حسن و حسین عزیزش رو به شهادت میرسانند...🥀 0 2 فصل کتاب 1402/10/30 شبیه مریم اکرم صادقی 3.7 35 صفحۀ 78 سلمان برای آشنایی فضه که میخواست از دختر رسول الله بشنود سخن میگفت که نزد پدرشان گرامی هستند و سخنی از پیامبر نقل کرد که میفرمود: «هر که او را میشناسد، که میشناسد و هر که نمیشناسد، بداند او فاطمه دختر من است و پاره تن من و قلب من است. هر کس او را بیازارد من را آزرده و هر کس من را بیازارد خدا را آزرده است.» 0 4 عارفه 1402/10/28 شبیه مریم اکرم صادقی 3.7 35 صفحۀ 233 0 8
بریده کتابهای شبیه مریم لیلا رضائی نژاد 1403/4/21 شبیه مریم اکرم صادقی 3.7 35 صفحۀ 6 ابوالقاسم قشیری از آن ها درباره هویت پیرزن پرسید و متوجه شد او فضه، خادم فاطمه زهراست و بیست سال است که با زبان قرآن با مردم سخن می گوید. 0 2 فصل کتاب 1402/10/30 شبیه مریم اکرم صادقی 3.7 35 صفحۀ 117 حسن آب خواست. پیامبر بیدار شد و مقداری شیر گوسفند را در ظرفی ریخت و به او داد. حسین از جایش بلند شد تا شیر را از دست او بگیرد ولی پیامبر اجازه نداد. بانویش فاطمه که این صحنه را مشاهده کرد، پرسید: «یا رسول الله! گویا حسن را بیشتر دوست داری.» _ چنین نیست بلکه علت دفاع من از حسن این است که او حق تقدم دارد و زودتر از حسین تقاضا کرد و در همه حال باید نوبت را رعایت کرد. 0 4 مائده ذوقی 1403/3/10 شبیه مریم اکرم صادقی 3.7 35 صفحۀ 250 حسین پرسید:« یا رسول خدا با این وصف که قبرهای ما از هم جداست پس چه کسی به زیارت قبور ما میآید؟» پیامبر فرمود:« گروهی از امتم که یاری من را میخواهند. در قیامت به زیارت این دسته خواهم رفت و بازوانشان را میگیرم و آنها را از گرفتاریهای روز قیامت نجات خواهم داد»... 0 3 مائده ذوقی 1403/3/10 شبیه مریم اکرم صادقی 3.7 35 صفحۀ 251 فضه کاسه سفالین آب را به دست زینب داد. با شنیدن این اخبار از خود بیخود شد؛ طاقت دیدن اشکهای بانویش فاطمه را نداشت. به اتاقش پناه برد. نمیتوانست باور کند مردمانی حسن و حسین عزیزش رو به شهادت میرسانند...🥀 0 2 فصل کتاب 1402/10/30 شبیه مریم اکرم صادقی 3.7 35 صفحۀ 78 سلمان برای آشنایی فضه که میخواست از دختر رسول الله بشنود سخن میگفت که نزد پدرشان گرامی هستند و سخنی از پیامبر نقل کرد که میفرمود: «هر که او را میشناسد، که میشناسد و هر که نمیشناسد، بداند او فاطمه دختر من است و پاره تن من و قلب من است. هر کس او را بیازارد من را آزرده و هر کس من را بیازارد خدا را آزرده است.» 0 4 عارفه 1402/10/28 شبیه مریم اکرم صادقی 3.7 35 صفحۀ 233 0 8