بریده‌های کتاب ولایت فقیه

بریدۀ کتاب

صفحۀ 8

گاهى وسوسه مى كنند كه احكام اسلام ناقص است، مثلاً آيين دادرسى و قوانين قضايى آن چنان كه بايد باشد نيست. به دنبال اين وسوسه و تبليغ، عمال انگليس به دستور ارباب خود اساس مشروطه را به بازى مى گيرند؛ و مردم را نيز (طبق شواهد و اسنادى كه در دست است) فريب مى دهند و از ماهيت جنايت سياسى خود غافل مى سازند. وقتى كه مى خواستند در اوايل مشروطه قانون بنويسند و قانون اساسى را تدوين كنند، مجموعۀ حقوقى بلژيكى‌ها را از سفارت بلژيك قرض كردند، و چند نفرى (كه من اين جا نمى خواهم اسم ببرم) قانون اساسى را از روى آن نوشتند؛ و نقايص آن را از مجموعه هاى حقوقى فرانسه و انگليس به اصطلاح «ترميم» نمودند! [۱] و براى گول زدن ملت، بعضى از احكام اسلام را ضميمه كردند! اساس قوانين را از آنها اقتباس كردند و به خورد ملت ما دادند. ---------- [۱]: . طرح نخستين قانون اساسى مشروطه، توسط هيأتى از نمايندگان نوشته شد و در ۵۱ اصل به تصويب رسيد. كسروى در اين باره مى نويسد: «گويا مشيرالدوله و مؤتمن الملك و پسران صدر اعظم آن را مى نوشتند؛ يا بهتر بگوييم ترجمه مى كردند. » پس از آن كميسيونى تشكيل شد تا متنى به عنوان «متمم» به قانون اساسى بيفزايد. اين متن در ضمن ۱۰۷ اصل تهيه شد. طبق روايت آقاى مصطفى رحيمى: «اين هيأت با استفاده از قانون اساسى بلژيك، و تا حدى قانون اساسى فرانسه، و توجه به قوانين كشورهاى بالكان از نظر تازه بودن مطالب و نزديك تر بودن به زمان تدوين متمم مورد بحث به تدوين متمم قانون اساسى و رفع نقص قانون سابق پرداخت. » تاريخ مشروطه ايران، كسروى تبريزى، ص ۱۷۰ و ۲۲۴؛ قانون اساسى ايران و اصول دموكراسى، مصطفى رحيمى، ص ۹۴؛ قانون اساسى و متمم آن، چاپخانه مجلس شوراى ملى.

4

بریدۀ کتاب

صفحۀ 42

فرق اساسى حكومت اسلامى با حكومت هاى «مشروطۀ سلطنتى» [۱] و «جمهورى» [۲] در همين است: در اين كه نمايندگان مردم، يا شاه، در اين گونه رژيم‌ها به قانون گذارى مى پردازند؛ در صورتى كه قدرت مقننه و اختيار تشريع در اسلام به خداوند متعال اختصاص يافته است. شارع مقدس اسلام يگانه قدرت مقننه است. هيچ كس حق قانون گذارى ندارد؛ و هيچ قانونى جز حكم شارع را نمى توان به مورد اجرا گذاشت. به همين سبب، در حكومت اسلامى به جاى «مجلس قانون گذارى»، كه يكى از سه دسته حكومت كنندگان را تشكيل مى دهد، «مجلس برنامه ريزى» وجود دارد كه براى وزارتخانه هاى مختلف در پرتو احكام اسلام برنامه ترتيب مى دهد؛ و با اين برنامه‌ها كيفيت انجام خدمات عمومى را در سراسر كشور تعيين مى كند. ---------- [۱]: . پادشاهى يا سلطنتى شكلى است از نظام حكومت كه در آن رئيس كشور عنوان پادشاه يا ملكه دارد. ويژگى اين نوع نظام جانشينى ارثى است اگرچه گاه به صورت انتخاب از سوى شاه يا ديگران انجام مى پذيرد. حكومت سلطنتى گاه نامحدود است و تمامى اقتدارات دولتى در دست شاه بوده و قواى سه گانه از او ناشى مى شود كه آن را سلطنت مطلقه گويند. و گاه اقتدارات شاه توسط مجلس قانون گذارى محدود مى شود و وضع قوانين به نمايندگان مردم تفويض مى گردد. اين نوع حكومت را «سلطنت مشروطه» نامند. [۲]: . جمهورى نوعى حكومت است كه زمامدار آن توسط رأى مستقيم يا غير مستقيم مردم انتخاب مى شود. در اين شكل از حكومت توارث دخالتى ندارد و مدّت رياست محدود است. جمهورى رژيم كشورهايى است كه دموكراسى پارلمانى دارند، اما گاه بر حكومت هاى ديكتاتورى غير سلطنتى نيز اطلاق مى شود.

7