بریدههای کتاب بر قلههای ناامیدی Bêhzad Muhemmedî 1404/1/9 بر قلههای ناامیدی سوزان سانتاگ 4.0 3 صفحۀ 149 در میان حیوانات فقر نیست، چراکه آنها، ناآگاه از سلسه مراتب و بهرهکشی، متکی به خود زندگی میکنند. فقر پدیدهای منحصر به انسان است، چون تنها اوست که همنوعانش را به بردگی میگیرد. تنها انسان تا این حد قادر به خود-بیزاری است. 0 14 آرش زمانی 1404/2/26 بر قلههای ناامیدی سوزان سانتاگ 4.0 3 صفحۀ 44 معصومیت تنها راه رستگاری است. اما برای آنان که احساس و پندارشان از زندگی همچون مشقتی طولانی است مسئلهٔ رستگاری بسیار ساده است. در این راه از رستگاری خبری نیست. 0 1 آرش زمانی 1404/2/26 بر قلههای ناامیدی سوزان سانتاگ 4.0 3 صفحۀ 51 محکوم بودن به سرنوشتی سرسخت که گریزی از آن نیست و اینکه زمان جز شکلدادن به روند دراماتیک ویرانی به کار دیگری نمیآید نمودی از مشقت محتوم است. پس آیا نیستی رستگاری نیست؟ اما رستگاری چگونه میتواند در نیستی باشد؟ اگر رستگاری از طریق وجود تقریباً ناممکن است، چگونه میتواند در غیاب کامل وجود ممکن شود؟ از آنجا که نه در وجود و نه در عدم رستگاری نیست، بگذار این جهان با قوانین لایزالش تکهتکه شود. 0 2 آرش زمانی 1404/3/21 بر قلههای ناامیدی سوزان سانتاگ 4.0 3 صفحۀ 84 در این لحظه نه به چیزی باور دارم و نه امیدی. تمام اشکال و تعابیری که مایهٔ فریبندگی زندگی است برایم بیمعناست. نه دلبستهٔ آیندهام و نه گذشته، اکنون نیز به کامم شوکران است. نمیدانم ناامیدم یا نه، چراکه فقدان امید الزاماً دال بر ناامیدی نیست. مرا هر چیزی میتوان نامید، چرا که چیزی برای باختن ندارم. پاکباختهام! پیرامون من گلها غنچه میکنند و عندلیبان نغمه سر میدهند! چقدر دورم از همهچیز. 0 2 aylarmm 1402/7/24 بر قلههای ناامیدی سوزان سانتاگ 4.0 3 صفحۀ 29 1 8 Elyad 1404/6/1 بر قلههای ناامیدی سوزان سانتاگ 4.0 3 صفحۀ 74 چیست این نفرین که بعضی از ما هیچ کجا روی آسایش نمیبینم؟ نه در آفتاب و نه در تاریکی،نه با مردم و نه بدون آنها. 0 3 آرش زمانی 1404/4/23 بر قلههای ناامیدی سوزان سانتاگ 4.0 3 صفحۀ 103 اخلاقیات فقط زندگی را به سلسلهای طولانی از فرصتهای سوخته تبدیل خواهند کرد. 0 1 آرش زمانی 1404/4/23 بر قلههای ناامیدی سوزان سانتاگ 4.0 3 صفحۀ 105 در جاودانگی نه امید هست و نه پشیمانی. زیستن هر لحظه در خودش یعنی گریختن از نسبیت سلایق و مقولات، یعنی آزاد شدن از درون بودگیای که زمان، ما را در آن حبس کرده. 0 32 آرش زمانی 1404/4/23 بر قلههای ناامیدی سوزان سانتاگ 4.0 3 صفحۀ 84 به هیچچیز اعتقاد ندارم و فراموشی تنها راه رستگاری است. 0 0 آرش زمانی 1404/4/23 بر قلههای ناامیدی سوزان سانتاگ 4.0 3 صفحۀ 103 هر لذت فروخوردهای هدردادن زندگی است. هرگز آن کسی نخواهم بود که، بهنام رنج، علیه خوشی، شادخواری و افراط موعظه کنم. 0 0 آرش زمانی 1404/4/23 بر قلههای ناامیدی سوزان سانتاگ 4.0 3 صفحۀ 103 رنج بکشید، سپس، لذت را تا ته دُردش بنوشید، بخندید یا بگریید، از سر ناامیدی یا شعف فریاد بکشید، نغمهٔ مرگ یا عشق سر دهید، چراکه هیچچیز پایدار نخواهد ماند! 0 2 آرش زمانی 1404/3/6 بر قلههای ناامیدی سوزان سانتاگ 4.0 3 صفحۀ 74 غمانگیز نیست انسان بودن؟ حیوانِ پیوسته ناراضیِ معلق میان مرگ و زندگی. 0 2 آرش زمانی 1404/2/31 بر قلههای ناامیدی سوزان سانتاگ 4.0 3 صفحۀ 65 ویژگی شکاندیشی، در مقایسه با ناامیدی، تفننی بودن و سطحیبودن آن است. میتوانم به همهچیز شک کنم، میتوانم به دنیا پوزخندی تحقیرآمیز بزنم، اما اینها مرا از خوردن، خواب آسوده و ازدواج باز نمیدارد. در ناامیدی، که فقط به تجربه میتوان به عمق آن پی برد، چنین اعمالی تنها با کوششی عظیم میسر است. بر قلههای ناامیدی هیچکس حق خوابیدن ندارد. 0 1 آرش زمانی 1404/2/31 بر قلههای ناامیدی سوزان سانتاگ 4.0 3 صفحۀ 60 رنجکشیدن و اندیشیدن من چقدر میتواند مهم باشد؟ حضور من، در این جهان، چند زندگی آرام را میآشوبد و معصومیت خوشایند و ناخودآگاه آنها را بر هم میزند؟ گرچه بر این باورم که تراژدی من عظیمترین است در تاریخ - عظیمتر از سقوط امپراطوریها - با وجود این، بر بیاهمیتی مطلق خود آگاهم. من کاملاً متقاعد شدهام که در این عالم هیچ نیستم، با این همه، وجودِ خود را تنها وجود واقعی میدانم. 0 1 آرش زمانی 1404/3/21 بر قلههای ناامیدی سوزان سانتاگ 4.0 3 صفحۀ 84 در من تلخی اهریمنی و هولناکی است که حتی مرگ را بیمزه میکند. 0 1 Bêhzad Muhemmedî 1404/1/10 بر قلههای ناامیدی سوزان سانتاگ 4.0 3 صفحۀ 168 برای حیوانات زندگی همین است که هست؛ برای انسان زندگی علامت سوال است. علامت سوالی همیشگی، چراکه انسان نه هیچگاه برایش پاسخی یافته و نه خواهد یافت. زندگی نهتنها معنایی ندارد؛ هرگز هم نخواهد داشت. 0 6 محسن پناهی 1403/9/5 بر قلههای ناامیدی سوزان سانتاگ 4.0 3 صفحۀ 50 ملال اولین عامل طبیعی دانش است. ملال، با فراهم کردن کردن شرایط ضروری تمایز انسان از جهان، او را به نظرگاهی راهبر میشود که جهان را در برابرش قرار میدهد. افزون بر آن، ملال انسان را از سطح طبیعی زندگی به زیر میکشد و فقط به پیشآگاهی گنگی از علائم زیستی اجازهی بروز میدهد. از این رو، سودازدگی از محدودهای ناشی میشود که در آن زندگی بیثبات و بغرنج است و همین خاستگاه بیانگر زایاییاش برای دانش و سترونیاش برای زندگی است. 0 0 آرش زمانی 1404/3/6 بر قلههای ناامیدی سوزان سانتاگ 4.0 3 صفحۀ 72 تنها کسانی شادند که هرگز فکر نمیکنند یا بهعبارتی فقط به ضروریات محض زندگی فکر میکنند و فکرکردن به این چیزها عین فکرنکردن است. اندیشیدن واقعی به دیوی میماند که چشمهٔ زندگی را گلآلود میکند یا بیماریای که باعث گندیدن ریشههای زندگی میشود. 0 1 آرش زمانی 1404/3/21 بر قلههای ناامیدی سوزان سانتاگ 4.0 3 صفحۀ 84 نمیدانم چهچیز درست است و چهچیز غلط؛ چهچیز مُجاز است و چهچیز ممنوع. من نه میتوانم دلاوری کنم و نه ستایش. جهان هیچ ملاک معتبر اصول پایداری ندارد. در شگفتم از مردمی که هنوز درگیر نظریههای شناختاند. 0 2 آرش زمانی 1404/3/6 بر قلههای ناامیدی سوزان سانتاگ 4.0 3 صفحۀ 72 در این جهان، که نباید افسوس چیزی را خورد، چه بسیار چیزها مایهٔ افسوساند؛ اما از خودم میپرسم آیا جهان به افسوسخوردن من میارزد؟ 0 2
بریدههای کتاب بر قلههای ناامیدی Bêhzad Muhemmedî 1404/1/9 بر قلههای ناامیدی سوزان سانتاگ 4.0 3 صفحۀ 149 در میان حیوانات فقر نیست، چراکه آنها، ناآگاه از سلسه مراتب و بهرهکشی، متکی به خود زندگی میکنند. فقر پدیدهای منحصر به انسان است، چون تنها اوست که همنوعانش را به بردگی میگیرد. تنها انسان تا این حد قادر به خود-بیزاری است. 0 14 آرش زمانی 1404/2/26 بر قلههای ناامیدی سوزان سانتاگ 4.0 3 صفحۀ 44 معصومیت تنها راه رستگاری است. اما برای آنان که احساس و پندارشان از زندگی همچون مشقتی طولانی است مسئلهٔ رستگاری بسیار ساده است. در این راه از رستگاری خبری نیست. 0 1 آرش زمانی 1404/2/26 بر قلههای ناامیدی سوزان سانتاگ 4.0 3 صفحۀ 51 محکوم بودن به سرنوشتی سرسخت که گریزی از آن نیست و اینکه زمان جز شکلدادن به روند دراماتیک ویرانی به کار دیگری نمیآید نمودی از مشقت محتوم است. پس آیا نیستی رستگاری نیست؟ اما رستگاری چگونه میتواند در نیستی باشد؟ اگر رستگاری از طریق وجود تقریباً ناممکن است، چگونه میتواند در غیاب کامل وجود ممکن شود؟ از آنجا که نه در وجود و نه در عدم رستگاری نیست، بگذار این جهان با قوانین لایزالش تکهتکه شود. 0 2 آرش زمانی 1404/3/21 بر قلههای ناامیدی سوزان سانتاگ 4.0 3 صفحۀ 84 در این لحظه نه به چیزی باور دارم و نه امیدی. تمام اشکال و تعابیری که مایهٔ فریبندگی زندگی است برایم بیمعناست. نه دلبستهٔ آیندهام و نه گذشته، اکنون نیز به کامم شوکران است. نمیدانم ناامیدم یا نه، چراکه فقدان امید الزاماً دال بر ناامیدی نیست. مرا هر چیزی میتوان نامید، چرا که چیزی برای باختن ندارم. پاکباختهام! پیرامون من گلها غنچه میکنند و عندلیبان نغمه سر میدهند! چقدر دورم از همهچیز. 0 2 aylarmm 1402/7/24 بر قلههای ناامیدی سوزان سانتاگ 4.0 3 صفحۀ 29 1 8 Elyad 1404/6/1 بر قلههای ناامیدی سوزان سانتاگ 4.0 3 صفحۀ 74 چیست این نفرین که بعضی از ما هیچ کجا روی آسایش نمیبینم؟ نه در آفتاب و نه در تاریکی،نه با مردم و نه بدون آنها. 0 3 آرش زمانی 1404/4/23 بر قلههای ناامیدی سوزان سانتاگ 4.0 3 صفحۀ 103 اخلاقیات فقط زندگی را به سلسلهای طولانی از فرصتهای سوخته تبدیل خواهند کرد. 0 1 آرش زمانی 1404/4/23 بر قلههای ناامیدی سوزان سانتاگ 4.0 3 صفحۀ 105 در جاودانگی نه امید هست و نه پشیمانی. زیستن هر لحظه در خودش یعنی گریختن از نسبیت سلایق و مقولات، یعنی آزاد شدن از درون بودگیای که زمان، ما را در آن حبس کرده. 0 32 آرش زمانی 1404/4/23 بر قلههای ناامیدی سوزان سانتاگ 4.0 3 صفحۀ 84 به هیچچیز اعتقاد ندارم و فراموشی تنها راه رستگاری است. 0 0 آرش زمانی 1404/4/23 بر قلههای ناامیدی سوزان سانتاگ 4.0 3 صفحۀ 103 هر لذت فروخوردهای هدردادن زندگی است. هرگز آن کسی نخواهم بود که، بهنام رنج، علیه خوشی، شادخواری و افراط موعظه کنم. 0 0 آرش زمانی 1404/4/23 بر قلههای ناامیدی سوزان سانتاگ 4.0 3 صفحۀ 103 رنج بکشید، سپس، لذت را تا ته دُردش بنوشید، بخندید یا بگریید، از سر ناامیدی یا شعف فریاد بکشید، نغمهٔ مرگ یا عشق سر دهید، چراکه هیچچیز پایدار نخواهد ماند! 0 2 آرش زمانی 1404/3/6 بر قلههای ناامیدی سوزان سانتاگ 4.0 3 صفحۀ 74 غمانگیز نیست انسان بودن؟ حیوانِ پیوسته ناراضیِ معلق میان مرگ و زندگی. 0 2 آرش زمانی 1404/2/31 بر قلههای ناامیدی سوزان سانتاگ 4.0 3 صفحۀ 65 ویژگی شکاندیشی، در مقایسه با ناامیدی، تفننی بودن و سطحیبودن آن است. میتوانم به همهچیز شک کنم، میتوانم به دنیا پوزخندی تحقیرآمیز بزنم، اما اینها مرا از خوردن، خواب آسوده و ازدواج باز نمیدارد. در ناامیدی، که فقط به تجربه میتوان به عمق آن پی برد، چنین اعمالی تنها با کوششی عظیم میسر است. بر قلههای ناامیدی هیچکس حق خوابیدن ندارد. 0 1 آرش زمانی 1404/2/31 بر قلههای ناامیدی سوزان سانتاگ 4.0 3 صفحۀ 60 رنجکشیدن و اندیشیدن من چقدر میتواند مهم باشد؟ حضور من، در این جهان، چند زندگی آرام را میآشوبد و معصومیت خوشایند و ناخودآگاه آنها را بر هم میزند؟ گرچه بر این باورم که تراژدی من عظیمترین است در تاریخ - عظیمتر از سقوط امپراطوریها - با وجود این، بر بیاهمیتی مطلق خود آگاهم. من کاملاً متقاعد شدهام که در این عالم هیچ نیستم، با این همه، وجودِ خود را تنها وجود واقعی میدانم. 0 1 آرش زمانی 1404/3/21 بر قلههای ناامیدی سوزان سانتاگ 4.0 3 صفحۀ 84 در من تلخی اهریمنی و هولناکی است که حتی مرگ را بیمزه میکند. 0 1 Bêhzad Muhemmedî 1404/1/10 بر قلههای ناامیدی سوزان سانتاگ 4.0 3 صفحۀ 168 برای حیوانات زندگی همین است که هست؛ برای انسان زندگی علامت سوال است. علامت سوالی همیشگی، چراکه انسان نه هیچگاه برایش پاسخی یافته و نه خواهد یافت. زندگی نهتنها معنایی ندارد؛ هرگز هم نخواهد داشت. 0 6 محسن پناهی 1403/9/5 بر قلههای ناامیدی سوزان سانتاگ 4.0 3 صفحۀ 50 ملال اولین عامل طبیعی دانش است. ملال، با فراهم کردن کردن شرایط ضروری تمایز انسان از جهان، او را به نظرگاهی راهبر میشود که جهان را در برابرش قرار میدهد. افزون بر آن، ملال انسان را از سطح طبیعی زندگی به زیر میکشد و فقط به پیشآگاهی گنگی از علائم زیستی اجازهی بروز میدهد. از این رو، سودازدگی از محدودهای ناشی میشود که در آن زندگی بیثبات و بغرنج است و همین خاستگاه بیانگر زایاییاش برای دانش و سترونیاش برای زندگی است. 0 0 آرش زمانی 1404/3/6 بر قلههای ناامیدی سوزان سانتاگ 4.0 3 صفحۀ 72 تنها کسانی شادند که هرگز فکر نمیکنند یا بهعبارتی فقط به ضروریات محض زندگی فکر میکنند و فکرکردن به این چیزها عین فکرنکردن است. اندیشیدن واقعی به دیوی میماند که چشمهٔ زندگی را گلآلود میکند یا بیماریای که باعث گندیدن ریشههای زندگی میشود. 0 1 آرش زمانی 1404/3/21 بر قلههای ناامیدی سوزان سانتاگ 4.0 3 صفحۀ 84 نمیدانم چهچیز درست است و چهچیز غلط؛ چهچیز مُجاز است و چهچیز ممنوع. من نه میتوانم دلاوری کنم و نه ستایش. جهان هیچ ملاک معتبر اصول پایداری ندارد. در شگفتم از مردمی که هنوز درگیر نظریههای شناختاند. 0 2 آرش زمانی 1404/3/6 بر قلههای ناامیدی سوزان سانتاگ 4.0 3 صفحۀ 72 در این جهان، که نباید افسوس چیزی را خورد، چه بسیار چیزها مایهٔ افسوساند؛ اما از خودم میپرسم آیا جهان به افسوسخوردن من میارزد؟ 0 2