بریدههای کتاب سه روز به آخر دریا: سفرنامه شاهزاده خانم قاجاری حسین آمره 1403/1/8 سه روز به آخر دریا: سفرنامه شاهزاده خانم قاجاری نازیلا ناظمی 3.7 17 صفحۀ 46 کلاه مرا بردند، دو نفر نوکر رفتند کلاه را پس گرفتند. آخر اوقاتم تلخ شد، متصل فحش می دهم. 0 2 فاطمه بک زاده 1403/4/29 سه روز به آخر دریا: سفرنامه شاهزاده خانم قاجاری نازیلا ناظمی 3.7 17 صفحۀ 102 از شدت خوشوقتی پروای خواب و خور ندارم،به حرم حضرت خامسا آل عبا روحناه فداه مشرف گردیدم... 0 1 راضیه.الف 1404/3/19 سه روز به آخر دریا: سفرنامه شاهزاده خانم قاجاری نازیلا ناظمی 3.7 17 صفحۀ 65 در این آفتاب گرم آیا «شنیدن کی بود مانند دیدن». قطعه ای از جهنم است از گرما. امیدوارم ارحم الراحمين رحم کند این حاجی ها دیگر آفتاب محشر نبینند که در راه خدا این قسم سربازی میکنند. 0 15 راضیه.الف 1404/3/16 سه روز به آخر دریا: سفرنامه شاهزاده خانم قاجاری نازیلا ناظمی 3.7 17 صفحۀ 34 گفت:«شوهرم دو سه سال پیش در ده صیغه کرده، هنوز هم می گویند هست» تعجب کردم از غیرت زن ها، با وجود هفتاد سال عمر چه ضرر دارد اگر شوهر آدم صیغه کند. 1 9 الهام تربت اصفهانی 1402/5/29 سه روز به آخر دریا: سفرنامه شاهزاده خانم قاجاری نازیلا ناظمی 3.7 17 صفحۀ 21 عمادالملک در شبی به من فرمودند که "تو گمان میکنی هر جای عالم به همین مقر حکومت و ریاست است. هزار زحمت دارد. میترسم جایی گرفتار شوی و گریه کنی که نه من باشم نه پدرت." 0 33 راضیه.الف 1404/3/16 سه روز به آخر دریا: سفرنامه شاهزاده خانم قاجاری نازیلا ناظمی 3.7 17 صفحۀ 31 در این حالت دیدم جوانی روبه روی کجاوه من رسید، چشم ها حلقه زده، رنگ سیاه، لبها خشک. ابدا قوه تکلم ندارد. گفتم کیست؟ گفتند عقب شتر گمشده میگردد. آنچه کردم اهل قافله اگرچه همه زوار خدا مانند، آبش ندادند. از ترس راه دور لابد. مشک خودم که میان کجاوه داشتم به او دادم. حمد خدا را نمود. از او گذشتیم. 0 9 راضیه.الف 1404/3/19 سه روز به آخر دریا: سفرنامه شاهزاده خانم قاجاری نازیلا ناظمی 3.7 17 صفحۀ 66 این را عرض کنم در کشتی عثمانلو که در شط بغداد راه میرفتیم آب شیرین بود تا بصره از بصره هم تا چندی شیرین است حالا داخل آب شور شدیم. آب شیرین از دور دیده میشود رنگش با آب دریا فرق دارد بیننده گمان میکند آب میل ندارد داخل دریا شود، کنار ایستاده. اما این آب شور است بلکه زهر است. به طوری تلخ و شور و بدمزه است که اگر بر سر زبان بزنند زخم می کند. 0 8
بریدههای کتاب سه روز به آخر دریا: سفرنامه شاهزاده خانم قاجاری حسین آمره 1403/1/8 سه روز به آخر دریا: سفرنامه شاهزاده خانم قاجاری نازیلا ناظمی 3.7 17 صفحۀ 46 کلاه مرا بردند، دو نفر نوکر رفتند کلاه را پس گرفتند. آخر اوقاتم تلخ شد، متصل فحش می دهم. 0 2 فاطمه بک زاده 1403/4/29 سه روز به آخر دریا: سفرنامه شاهزاده خانم قاجاری نازیلا ناظمی 3.7 17 صفحۀ 102 از شدت خوشوقتی پروای خواب و خور ندارم،به حرم حضرت خامسا آل عبا روحناه فداه مشرف گردیدم... 0 1 راضیه.الف 1404/3/19 سه روز به آخر دریا: سفرنامه شاهزاده خانم قاجاری نازیلا ناظمی 3.7 17 صفحۀ 65 در این آفتاب گرم آیا «شنیدن کی بود مانند دیدن». قطعه ای از جهنم است از گرما. امیدوارم ارحم الراحمين رحم کند این حاجی ها دیگر آفتاب محشر نبینند که در راه خدا این قسم سربازی میکنند. 0 15 راضیه.الف 1404/3/16 سه روز به آخر دریا: سفرنامه شاهزاده خانم قاجاری نازیلا ناظمی 3.7 17 صفحۀ 34 گفت:«شوهرم دو سه سال پیش در ده صیغه کرده، هنوز هم می گویند هست» تعجب کردم از غیرت زن ها، با وجود هفتاد سال عمر چه ضرر دارد اگر شوهر آدم صیغه کند. 1 9 الهام تربت اصفهانی 1402/5/29 سه روز به آخر دریا: سفرنامه شاهزاده خانم قاجاری نازیلا ناظمی 3.7 17 صفحۀ 21 عمادالملک در شبی به من فرمودند که "تو گمان میکنی هر جای عالم به همین مقر حکومت و ریاست است. هزار زحمت دارد. میترسم جایی گرفتار شوی و گریه کنی که نه من باشم نه پدرت." 0 33 راضیه.الف 1404/3/16 سه روز به آخر دریا: سفرنامه شاهزاده خانم قاجاری نازیلا ناظمی 3.7 17 صفحۀ 31 در این حالت دیدم جوانی روبه روی کجاوه من رسید، چشم ها حلقه زده، رنگ سیاه، لبها خشک. ابدا قوه تکلم ندارد. گفتم کیست؟ گفتند عقب شتر گمشده میگردد. آنچه کردم اهل قافله اگرچه همه زوار خدا مانند، آبش ندادند. از ترس راه دور لابد. مشک خودم که میان کجاوه داشتم به او دادم. حمد خدا را نمود. از او گذشتیم. 0 9 راضیه.الف 1404/3/19 سه روز به آخر دریا: سفرنامه شاهزاده خانم قاجاری نازیلا ناظمی 3.7 17 صفحۀ 66 این را عرض کنم در کشتی عثمانلو که در شط بغداد راه میرفتیم آب شیرین بود تا بصره از بصره هم تا چندی شیرین است حالا داخل آب شور شدیم. آب شیرین از دور دیده میشود رنگش با آب دریا فرق دارد بیننده گمان میکند آب میل ندارد داخل دریا شود، کنار ایستاده. اما این آب شور است بلکه زهر است. به طوری تلخ و شور و بدمزه است که اگر بر سر زبان بزنند زخم می کند. 0 8