بریده کتابهای جزء از کل سیدحسین موسوی 1403/3/10 جزء از کل استیو تولتز 4.1 139 صفحۀ 468 0 10 سیدحسین موسوی 1403/2/30 جزء از کل استیو تولتز 4.1 139 صفحۀ 75 0 13 ریحانه نوری 1403/8/18 جزء از کل استیو تولتز 4.1 139 صفحۀ 238 روزها پر شده اند با قدم زدن فکر کردن خواندن خوردن نوشیدن سیگار کشیدن و سعی برای باز کردن قفل زندگی، ولی سخت است وقتی تو اسلحه ی بی مصرفی هستی که از تمام جنگ ها باقی مانده. 0 12 سیدحسین موسوی 1403/2/31 جزء از کل استیو تولتز 4.1 139 صفحۀ 140 0 8 mahsa 1402/12/22 جزء از کل استیو تولتز 4.1 139 صفحۀ 11 برای همین است که آزادی هیچ حسی را در من بیدار نمی کند. چون در دنیای واقعی معنای آزادی این است که باید تن به تألیف بدهید،حتا اگر داستان تان مفت نیرزد. 0 10 سیدحسین موسوی 1403/3/10 جزء از کل استیو تولتز 4.1 139 صفحۀ 519 0 10 فائزه حاجی زاده 1402/10/2 جزء از کل استیو تولتز 4.1 139 صفحۀ 576 0 16 Hossein Rastegar 1402/6/23 جزء از کل استیو تولتز 4.1 139 صفحۀ 1 نمىتوانستم راهى پيدا كنم كه موجود ويژهاى در جهان باشم، ولى مىتوانستم راهى متعالى براى پنهان شدن پيدا كنم و براى همين نقابهاى مختلف را امتحان كردم؛ خجالتى، دوست داشتنى، متفكر، خوش بين، شاداب، شكننده.. اينها نقابهاى سادهاى بودند كه تنها بر یک ويژگى دلالت داشتند. باقى اوقات نقابهاى پيچيدهترى به صورت مىزدم، محزون و شاداب، آسيب پذير ولى شاد، مغرور اما افسرده. اينها را به اين خاطر كه، توانِ زيادى ازم مىبردند، در نهايت رها كردم! از من بشنو؛ نقابهاى پيچيده، زنده زنده تو را مىخورند. 0 10 Hasti 1403/5/4 جزء از کل استیو تولتز 4.1 139 صفحۀ 94 تا وقتی وحشت از زندگیات رخت نبسته نمیفهمی ترس تا چه اندازه زمانبر است. 0 4 سیدحسین موسوی 1403/3/5 جزء از کل استیو تولتز 4.1 139 صفحۀ 374 0 5 ا.مهدی قاسمی📽️🎞️ 1403/5/6 جزء از کل استیو تولتز 4.1 139 صفحۀ 196 بی اختیار پدرم را نگاه کردم.تری محکوم بود بقیه عمرش را در زندانی بگذراند که پدرش ساخته بود,زندانی که فقط دو و نیم کیلومتر با در خانه مان فاصله داشت. 0 2 فائزه 1402/11/9 جزء از کل استیو تولتز 4.1 139 صفحۀ 39 چرا نور ارزانی کسانی میشود که در نکبت اند و چرا زندگی به موجوداتی عطا میشود که روحی آزرده دارند؟ کسانی که مرگ را چون گنجی پنهان آرزو میکنند. آنان که وقتی به گور میرسند وجودشان لبریز از شادمانی میشود. آنان که مسیرشان نامعلوم است و خداوند در تاریکی شان قرار داده. 0 7 حانیه 1403/8/5 جزء از کل استیو تولتز 4.1 139 صفحۀ 14 گوش میدی جسپر؟ بعضی وقت ها که دیر وقت داری توی شهر قدم می زنی و زنی از روبه رو بهت نزدیک می شه، می بینی راهش رو کج می کنه و از یه مسیر دیگه می ره. چرا؟ چون یکی از اعضای جنس تو به زن ها دست درازی می کنه و بچه هارو ازار می ده! 0 0 سیدحسین موسوی 1403/3/5 جزء از کل استیو تولتز 4.1 139 صفحۀ 352 0 8 سیدحسین موسوی 1403/3/5 جزء از کل استیو تولتز 4.1 139 صفحۀ 329 0 2 Zeyn 1403/7/4 جز از کل استیو تولتز 4.1 139 صفحۀ 512 ما ناآگاهانه در افکار منفی غوطه میخوریم، نمیدانیم فکر کردن مداوم به اینکه «من به هیچ دردی نمیخورم» به اندازه ی مصرف یک جعبه ی سیگار بدون فیلتر کمِل سرطانزاست. 0 8 مهدی منزوی 1403/7/25 یک جزء از کل استیو تولتز 4.1 139 صفحۀ 105 "اسکار وایلد گفته: یک ماسک به انسان بدهید تا حقیقت را بگوید." 0 0 اِلـی 1403/3/4 جزء از کل استیو تولتز 4.1 139 صفحۀ 450 یک پورشه دیدم که زیر تابلو پارک ممنوع پارک کرد. از آن مدل ماشینهایی بود که جیمز دین داخلش مُرد. ماشین قشنگی بود. اگر پولم میرسید، من هم حاضر بودم داخلش بمیرم. 0 13 سیدحسین موسوی 1403/3/5 جزء از کل استیو تولتز 4.1 139 صفحۀ 371 بیشتر آدمهای گروه وقتی برت زنده بود سلام هم بهش نمیکردند ولی حالا برای خداحافظی (تشیع) با او صف کشیده بودند. 0 4 فائزه حاجی زاده 1402/9/9 جزء از کل استیو تولتز 4.1 139 صفحۀ 199 0 7
بریده کتابهای جزء از کل سیدحسین موسوی 1403/3/10 جزء از کل استیو تولتز 4.1 139 صفحۀ 468 0 10 سیدحسین موسوی 1403/2/30 جزء از کل استیو تولتز 4.1 139 صفحۀ 75 0 13 ریحانه نوری 1403/8/18 جزء از کل استیو تولتز 4.1 139 صفحۀ 238 روزها پر شده اند با قدم زدن فکر کردن خواندن خوردن نوشیدن سیگار کشیدن و سعی برای باز کردن قفل زندگی، ولی سخت است وقتی تو اسلحه ی بی مصرفی هستی که از تمام جنگ ها باقی مانده. 0 12 سیدحسین موسوی 1403/2/31 جزء از کل استیو تولتز 4.1 139 صفحۀ 140 0 8 mahsa 1402/12/22 جزء از کل استیو تولتز 4.1 139 صفحۀ 11 برای همین است که آزادی هیچ حسی را در من بیدار نمی کند. چون در دنیای واقعی معنای آزادی این است که باید تن به تألیف بدهید،حتا اگر داستان تان مفت نیرزد. 0 10 سیدحسین موسوی 1403/3/10 جزء از کل استیو تولتز 4.1 139 صفحۀ 519 0 10 فائزه حاجی زاده 1402/10/2 جزء از کل استیو تولتز 4.1 139 صفحۀ 576 0 16 Hossein Rastegar 1402/6/23 جزء از کل استیو تولتز 4.1 139 صفحۀ 1 نمىتوانستم راهى پيدا كنم كه موجود ويژهاى در جهان باشم، ولى مىتوانستم راهى متعالى براى پنهان شدن پيدا كنم و براى همين نقابهاى مختلف را امتحان كردم؛ خجالتى، دوست داشتنى، متفكر، خوش بين، شاداب، شكننده.. اينها نقابهاى سادهاى بودند كه تنها بر یک ويژگى دلالت داشتند. باقى اوقات نقابهاى پيچيدهترى به صورت مىزدم، محزون و شاداب، آسيب پذير ولى شاد، مغرور اما افسرده. اينها را به اين خاطر كه، توانِ زيادى ازم مىبردند، در نهايت رها كردم! از من بشنو؛ نقابهاى پيچيده، زنده زنده تو را مىخورند. 0 10 Hasti 1403/5/4 جزء از کل استیو تولتز 4.1 139 صفحۀ 94 تا وقتی وحشت از زندگیات رخت نبسته نمیفهمی ترس تا چه اندازه زمانبر است. 0 4 سیدحسین موسوی 1403/3/5 جزء از کل استیو تولتز 4.1 139 صفحۀ 374 0 5 ا.مهدی قاسمی📽️🎞️ 1403/5/6 جزء از کل استیو تولتز 4.1 139 صفحۀ 196 بی اختیار پدرم را نگاه کردم.تری محکوم بود بقیه عمرش را در زندانی بگذراند که پدرش ساخته بود,زندانی که فقط دو و نیم کیلومتر با در خانه مان فاصله داشت. 0 2 فائزه 1402/11/9 جزء از کل استیو تولتز 4.1 139 صفحۀ 39 چرا نور ارزانی کسانی میشود که در نکبت اند و چرا زندگی به موجوداتی عطا میشود که روحی آزرده دارند؟ کسانی که مرگ را چون گنجی پنهان آرزو میکنند. آنان که وقتی به گور میرسند وجودشان لبریز از شادمانی میشود. آنان که مسیرشان نامعلوم است و خداوند در تاریکی شان قرار داده. 0 7 حانیه 1403/8/5 جزء از کل استیو تولتز 4.1 139 صفحۀ 14 گوش میدی جسپر؟ بعضی وقت ها که دیر وقت داری توی شهر قدم می زنی و زنی از روبه رو بهت نزدیک می شه، می بینی راهش رو کج می کنه و از یه مسیر دیگه می ره. چرا؟ چون یکی از اعضای جنس تو به زن ها دست درازی می کنه و بچه هارو ازار می ده! 0 0 سیدحسین موسوی 1403/3/5 جزء از کل استیو تولتز 4.1 139 صفحۀ 352 0 8 سیدحسین موسوی 1403/3/5 جزء از کل استیو تولتز 4.1 139 صفحۀ 329 0 2 Zeyn 1403/7/4 جز از کل استیو تولتز 4.1 139 صفحۀ 512 ما ناآگاهانه در افکار منفی غوطه میخوریم، نمیدانیم فکر کردن مداوم به اینکه «من به هیچ دردی نمیخورم» به اندازه ی مصرف یک جعبه ی سیگار بدون فیلتر کمِل سرطانزاست. 0 8 مهدی منزوی 1403/7/25 یک جزء از کل استیو تولتز 4.1 139 صفحۀ 105 "اسکار وایلد گفته: یک ماسک به انسان بدهید تا حقیقت را بگوید." 0 0 اِلـی 1403/3/4 جزء از کل استیو تولتز 4.1 139 صفحۀ 450 یک پورشه دیدم که زیر تابلو پارک ممنوع پارک کرد. از آن مدل ماشینهایی بود که جیمز دین داخلش مُرد. ماشین قشنگی بود. اگر پولم میرسید، من هم حاضر بودم داخلش بمیرم. 0 13 سیدحسین موسوی 1403/3/5 جزء از کل استیو تولتز 4.1 139 صفحۀ 371 بیشتر آدمهای گروه وقتی برت زنده بود سلام هم بهش نمیکردند ولی حالا برای خداحافظی (تشیع) با او صف کشیده بودند. 0 4 فائزه حاجی زاده 1402/9/9 جزء از کل استیو تولتز 4.1 139 صفحۀ 199 0 7