بریدههای کتاب غزلیات سعدی سید محمد بهروزنژاد 1403/5/24 غزلیات سعدی محمدعلی فروغی 4.7 8 صفحۀ 82 حکایت شب هجران که باز داند گفت؟ مگر کسی که چو سعدی ستاره بشمارد 0 7 سید محمد بهروزنژاد 1403/4/14 غزلیات سعدی محمدعلی فروغی 4.7 8 صفحۀ 40 به خشمرفته ما را که میبرد پیغام؟ بیا که ما سپر انداختیم، اگر جنگ است 0 6 سید محمد بهروزنژاد 1403/8/19 غزلیات سعدی محمدعلی فروغی 4.7 8 صفحۀ 289 سعدی خویش خوانیام، پس به جفا برانیام سـفره اگر نمینَهی، در بـه چه بـاز میکنی؟ 0 10 سید محمد بهروزنژاد 1403/6/13 غزلیات سعدی محمدعلی فروغی 4.7 8 صفحۀ 189 به راه بادیه مردن بِه از نشستن باطل و گر مراد نیابم به قدر وسع بکوشـم 0 15 سید محمد بهروزنژاد 1403/3/10 غزلیات سعدی محمدعلی فروغی 4.7 8 صفحۀ 13 گفتم مگر به وصل رهایی بود ز عشق بیحاصل است خوردن مستسقی آب را 0 35 سید محمد بهروزنژاد 1403/6/26 غزلیات سعدی محمدعلی فروغی 4.7 8 صفحۀ 210 هلاک ما چنان مهمل گرفتند که قتـل مور در پای سـواران 0 11 سید محمد بهروزنژاد 1403/6/20 غزلیات سعدی محمدعلی فروغی 4.7 8 صفحۀ 203 گفتی به رنگ من گلی، هرگز ندیده بلبلی آری نکو گفتی ولی، ما نیز هم بد نیستیم! 1 9 سید محمد بهروزنژاد 1403/3/9 غزلیات سعدی محمدعلی فروغی 4.7 8 صفحۀ 11 گرفتم آتش پنهان خبر نمیداری نگاه مینکنی آبِ چشمِ پیدا را ؟ 0 16 ریحانه 1403/1/29 غزلیات سعدی محمدعلی فروغی 4.7 8 صفحۀ 385 وه که گر من باز بینم روی یار خویش را تا قیامت شکر گویم کردگار خویش را 0 2 سید محمد بهروزنژاد 1403/8/16 غزلیات سعدی محمدعلی فروغی 4.7 8 صفحۀ 283 رونالدینیو به هنگام پاس به یار خویش(😁): دل و جانم به تو مشغول و نظر در چپ و راست تـا ندانـنـد حریفـان کـه تـو مـنـظـور منـی 0 14 سید محمد بهروزنژاد 1403/4/20 غزلیات سعدی محمدعلی فروغی 4.7 8 صفحۀ 43 غم شربتی ز خون دلم نوش کرد و گفت: «این شادی کسی که در این درد خرم است» 0 11 سید محمد بهروزنژاد 1403/7/21 غزلیات سعدی محمدعلی فروغی 4.7 8 صفحۀ 214 مراد خسرو از شیرین کناری بود و آغوشی محبت کار فرهاد است و کوه بیستون سفتن 1 22 سید محمد بهروزنژاد 1403/5/7 غزلیات سعدی محمدعلی فروغی 4.7 8 صفحۀ 59 آن نه تنهاست که با یاد تو انسی دارد تا نگویی که مرا طاقت تنهایی هست 0 6 سید محمد بهروزنژاد 1403/9/5 غزلیات سعدی محمدعلی فروغی 4.7 8 صفحۀ 323 ای بیتو فراخای جهان بر ما تنگ ما را به تو فخر است و تو را از ما ننگ ما با تو به صلحیم و تو را با ما جنگ آخر بنگویی که دل است این یا سنگ؟ 1 26 عارفه 2 روز پیش سعدی سعدی 4.7 8 صفحۀ 447 1 83 سید محمد بهروزنژاد 1403/4/6 غزلیات سعدی محمدعلی فروغی 4.7 8 صفحۀ 37 مـا از تـو بـه غـیـر از تـو نـداریـم تمنا حلوا به کسی ده که محبت نچشیده است 1 22 سید محمد بهروزنژاد 1403/3/23 غزلیات سعدی محمدعلی فروغی 4.7 8 صفحۀ 24 همه قبیله من عالمان دین بودند مرا معلم عشق تو شاعری آموخت 0 15 سید محمد بهروزنژاد 1403/5/28 غزلیات سعدی محمدعلی فروغی 4.7 8 صفحۀ 117 جور دشمن چه کند گر نکِشد طالب دوست؟ گل و خار و گنج و مار و غم و شادی به همند 0 18 سید محمد بهروزنژاد 1403/3/14 غزلیات سعدی محمدعلی فروغی 4.7 8 صفحۀ 13 مقدار یار همنفس چون من ندانَد هیچکس ماهی که بر خشک اوفتَد قیمت بداند آب را 0 15 سید محمد بهروزنژاد 1403/3/20 غزلیات سعدی محمدعلی فروغی 4.7 8 صفحۀ 19 بر حدیث من و حسن تو نیفزاید کس حد همین است سخندانی و زیبایی را 0 18
بریدههای کتاب غزلیات سعدی سید محمد بهروزنژاد 1403/5/24 غزلیات سعدی محمدعلی فروغی 4.7 8 صفحۀ 82 حکایت شب هجران که باز داند گفت؟ مگر کسی که چو سعدی ستاره بشمارد 0 7 سید محمد بهروزنژاد 1403/4/14 غزلیات سعدی محمدعلی فروغی 4.7 8 صفحۀ 40 به خشمرفته ما را که میبرد پیغام؟ بیا که ما سپر انداختیم، اگر جنگ است 0 6 سید محمد بهروزنژاد 1403/8/19 غزلیات سعدی محمدعلی فروغی 4.7 8 صفحۀ 289 سعدی خویش خوانیام، پس به جفا برانیام سـفره اگر نمینَهی، در بـه چه بـاز میکنی؟ 0 10 سید محمد بهروزنژاد 1403/6/13 غزلیات سعدی محمدعلی فروغی 4.7 8 صفحۀ 189 به راه بادیه مردن بِه از نشستن باطل و گر مراد نیابم به قدر وسع بکوشـم 0 15 سید محمد بهروزنژاد 1403/3/10 غزلیات سعدی محمدعلی فروغی 4.7 8 صفحۀ 13 گفتم مگر به وصل رهایی بود ز عشق بیحاصل است خوردن مستسقی آب را 0 35 سید محمد بهروزنژاد 1403/6/26 غزلیات سعدی محمدعلی فروغی 4.7 8 صفحۀ 210 هلاک ما چنان مهمل گرفتند که قتـل مور در پای سـواران 0 11 سید محمد بهروزنژاد 1403/6/20 غزلیات سعدی محمدعلی فروغی 4.7 8 صفحۀ 203 گفتی به رنگ من گلی، هرگز ندیده بلبلی آری نکو گفتی ولی، ما نیز هم بد نیستیم! 1 9 سید محمد بهروزنژاد 1403/3/9 غزلیات سعدی محمدعلی فروغی 4.7 8 صفحۀ 11 گرفتم آتش پنهان خبر نمیداری نگاه مینکنی آبِ چشمِ پیدا را ؟ 0 16 ریحانه 1403/1/29 غزلیات سعدی محمدعلی فروغی 4.7 8 صفحۀ 385 وه که گر من باز بینم روی یار خویش را تا قیامت شکر گویم کردگار خویش را 0 2 سید محمد بهروزنژاد 1403/8/16 غزلیات سعدی محمدعلی فروغی 4.7 8 صفحۀ 283 رونالدینیو به هنگام پاس به یار خویش(😁): دل و جانم به تو مشغول و نظر در چپ و راست تـا ندانـنـد حریفـان کـه تـو مـنـظـور منـی 0 14 سید محمد بهروزنژاد 1403/4/20 غزلیات سعدی محمدعلی فروغی 4.7 8 صفحۀ 43 غم شربتی ز خون دلم نوش کرد و گفت: «این شادی کسی که در این درد خرم است» 0 11 سید محمد بهروزنژاد 1403/7/21 غزلیات سعدی محمدعلی فروغی 4.7 8 صفحۀ 214 مراد خسرو از شیرین کناری بود و آغوشی محبت کار فرهاد است و کوه بیستون سفتن 1 22 سید محمد بهروزنژاد 1403/5/7 غزلیات سعدی محمدعلی فروغی 4.7 8 صفحۀ 59 آن نه تنهاست که با یاد تو انسی دارد تا نگویی که مرا طاقت تنهایی هست 0 6 سید محمد بهروزنژاد 1403/9/5 غزلیات سعدی محمدعلی فروغی 4.7 8 صفحۀ 323 ای بیتو فراخای جهان بر ما تنگ ما را به تو فخر است و تو را از ما ننگ ما با تو به صلحیم و تو را با ما جنگ آخر بنگویی که دل است این یا سنگ؟ 1 26 عارفه 2 روز پیش سعدی سعدی 4.7 8 صفحۀ 447 1 83 سید محمد بهروزنژاد 1403/4/6 غزلیات سعدی محمدعلی فروغی 4.7 8 صفحۀ 37 مـا از تـو بـه غـیـر از تـو نـداریـم تمنا حلوا به کسی ده که محبت نچشیده است 1 22 سید محمد بهروزنژاد 1403/3/23 غزلیات سعدی محمدعلی فروغی 4.7 8 صفحۀ 24 همه قبیله من عالمان دین بودند مرا معلم عشق تو شاعری آموخت 0 15 سید محمد بهروزنژاد 1403/5/28 غزلیات سعدی محمدعلی فروغی 4.7 8 صفحۀ 117 جور دشمن چه کند گر نکِشد طالب دوست؟ گل و خار و گنج و مار و غم و شادی به همند 0 18 سید محمد بهروزنژاد 1403/3/14 غزلیات سعدی محمدعلی فروغی 4.7 8 صفحۀ 13 مقدار یار همنفس چون من ندانَد هیچکس ماهی که بر خشک اوفتَد قیمت بداند آب را 0 15 سید محمد بهروزنژاد 1403/3/20 غزلیات سعدی محمدعلی فروغی 4.7 8 صفحۀ 19 بر حدیث من و حسن تو نیفزاید کس حد همین است سخندانی و زیبایی را 0 18