بریده‌های کتاب پادشاه پلید

"اگه تو علت دردی،احتمالا نمی تونی درمون همون درد هم باشی."

هیچ کس نمی تونه از دست سرنوشت فرار کنه.>)

درد قوی ت می کنه.)

<ازت متنفرم> *مرا محکم تر می‌بوسد

بعد از لحظه ای چشمانش را می‌بندد. صدایش تبدیل به زمزمه می‌شود، انگار دارد با خودش حرف میزند. 《اگه تو علت دردی، احتمالا نمی‌تونی درمون همون درد هم باشی.》 بعد به خواب می‌رود، اما من همچنان بیدارم.

جود شیرینم، تو عزیزترین مجازات منی.

حتی بدترین خاطرات از شکاف های عجیب یا احساسات توخالی بی‌معنا بهترند.

وقتی خونش بریزه،چیزی در کنارش رشد میکنه...

انتقام شیرینه، ولی بستنی شیرین تره.

نیازی نیست انسان هارا گول بزنی، چون خودشان خودشان را گول می زنند.>)

مهم‌ترین مسئله در مبارزه خوب جنگیدن نیست، پیروزی است.

به دست آوردن قدرت خیلی آسون تر از نگه داشتنشه.

《وقتی پدرم من رو طرد کرد،اولش سعی میکردم تا ثابت کنم اصلا شبیه اون چیزی که فکر می کنه، نیستم. ولی دیدم این کار هیچ تأثیری نداره، پس سعی کردم به جاش، دقیقا همون چیزی بشم که معتقد بود هستم. اگه فکر می کرد بدم ،من بدتر میشدم. اگه فکر می کرد ظالمم، وحشتناک می شدم. من طبق تمام انتظارات اون از خودم، زندگی کردم. اگه نمیتونستم اون رو به خودم علاقه مند کنم،باید خشمش رو قبول میکردم.

خیلی وقت است که پریان فهمیده اند نیازی نیست انسان ها را گول بزنی، چون خودشان خودشان را گول می زنند.

به دست آوردن قدرت خیلی آسون‌تر از نگه داشتنشه..

افکارم می‌چرخند و تنها فکرم این است که او را از هرکس دیگری بیشتر دوست دارم و از میان همه بلاهایی که سرم آورده، اینکه باعث شده دوستش داشته باشم، از همه بدتر است.

جود شیرینم،تو عزیزترین مجازات منی!

ترس حس وحشتناکی است،اما ترکیب امید و ترس بدتر است.