بریدههای کتاب یادداشت ها علی طالبلو 1403/1/27 یادداشت ها آلبر کامو 4.5 1 صفحۀ 13 وقتی که بچه بودم از مردم انتظاری داشتم که نمیتوانستند برآورده کنند — دوستی مداوم، عاطفهی همیشگی. حال آموختهام انتظاری کمتر از آنچه میتوانند برآوردند داشته باشم — همدمی و مصاحبتی دور از تکلف و تعارف. 0 38 Farzan 1403/10/23 یادداشت ها آلبر کامو 4.5 1 صفحۀ 102 ما درست در وسط یک تناقض زندگی می کنیم . قرن ما،تا خرخره در این تناقض زندگی می کند و خفه می شود،به آن که حتی قطره اشکی برای تسکین عذابش باشد. 0 0 ماریا 6 روز پیش یادداشت ها آلبر کامو 4.5 1 صفحۀ 387 حافظه ام بیش تر و بیش تر از دست می رود. باید با عزم جزم یادداشت ها را بنویسم. حق با دلاکروا است: همه روز هایی که یادداشتشان نمی کنیم مثل روز هایی هستند که زندگی شان نکرده ایم. 0 3 roya ebadi 3 روز پیش یادداشت ها آلبر کامو 4.5 1 صفحۀ 118 پناهگاهی نیست و نه چیزی که احساس شادمانیات یا غمی پر بار را بدان بیاویزی. آنچه از این خاک بر میخیزد عذاب است و عقیمی. 0 0 Farzan 1403/11/9 یادداشت ها آلبر کامو 4.5 1 صفحۀ 174 جایگاه روح خود روح است،و در خود می تواند از بهشت دوزخ و از دوزخ بهشتی بیافریند. 0 0 Farzan 1403/10/20 یادداشت ها آلبر کامو 4.5 1 صفحۀ 122 نباید انقلاب کرد تا طبقه ای قدرت بگیرد،بلکه باید انقلاب کرد تا فرصتی برای زیستن پیش آید. 0 25 علی طالبلو 1403/1/29 یادداشت ها آلبر کامو 4.5 1 صفحۀ 23 عشق که میرود، رنج سربرمیآورد. 0 52 Farzan 1403/10/20 یادداشت ها آلبر کامو 4.5 1 صفحۀ 118 می نویسی جنگ لهت کرده ،که دلت میخواهد بمیری،اما آنچه نمی توانی تحمل کنی این حماقت عمومی این عطش جبونانه به خونریزی،و این ساده لوحی جنایتکارانه است که هنوز باور دارد مشکلات بشری را می توان با خون حل کرد. 0 0 ماریا 1404/4/1 یادداشت ها آلبر کامو 4.5 1 صفحۀ 345 سر لوحه برای چوبه دار. 《آدم های مبتلا به رنجی عمیق وقتی که شاد هستند رنجشان فاش می شود: طوری به شادی می چسبند که انگار از سر حسد میخواهند بغلش کنند و خفه اش کنند..》 0 5
بریدههای کتاب یادداشت ها علی طالبلو 1403/1/27 یادداشت ها آلبر کامو 4.5 1 صفحۀ 13 وقتی که بچه بودم از مردم انتظاری داشتم که نمیتوانستند برآورده کنند — دوستی مداوم، عاطفهی همیشگی. حال آموختهام انتظاری کمتر از آنچه میتوانند برآوردند داشته باشم — همدمی و مصاحبتی دور از تکلف و تعارف. 0 38 Farzan 1403/10/23 یادداشت ها آلبر کامو 4.5 1 صفحۀ 102 ما درست در وسط یک تناقض زندگی می کنیم . قرن ما،تا خرخره در این تناقض زندگی می کند و خفه می شود،به آن که حتی قطره اشکی برای تسکین عذابش باشد. 0 0 ماریا 6 روز پیش یادداشت ها آلبر کامو 4.5 1 صفحۀ 387 حافظه ام بیش تر و بیش تر از دست می رود. باید با عزم جزم یادداشت ها را بنویسم. حق با دلاکروا است: همه روز هایی که یادداشتشان نمی کنیم مثل روز هایی هستند که زندگی شان نکرده ایم. 0 3 roya ebadi 3 روز پیش یادداشت ها آلبر کامو 4.5 1 صفحۀ 118 پناهگاهی نیست و نه چیزی که احساس شادمانیات یا غمی پر بار را بدان بیاویزی. آنچه از این خاک بر میخیزد عذاب است و عقیمی. 0 0 Farzan 1403/11/9 یادداشت ها آلبر کامو 4.5 1 صفحۀ 174 جایگاه روح خود روح است،و در خود می تواند از بهشت دوزخ و از دوزخ بهشتی بیافریند. 0 0 Farzan 1403/10/20 یادداشت ها آلبر کامو 4.5 1 صفحۀ 122 نباید انقلاب کرد تا طبقه ای قدرت بگیرد،بلکه باید انقلاب کرد تا فرصتی برای زیستن پیش آید. 0 25 علی طالبلو 1403/1/29 یادداشت ها آلبر کامو 4.5 1 صفحۀ 23 عشق که میرود، رنج سربرمیآورد. 0 52 Farzan 1403/10/20 یادداشت ها آلبر کامو 4.5 1 صفحۀ 118 می نویسی جنگ لهت کرده ،که دلت میخواهد بمیری،اما آنچه نمی توانی تحمل کنی این حماقت عمومی این عطش جبونانه به خونریزی،و این ساده لوحی جنایتکارانه است که هنوز باور دارد مشکلات بشری را می توان با خون حل کرد. 0 0 ماریا 1404/4/1 یادداشت ها آلبر کامو 4.5 1 صفحۀ 345 سر لوحه برای چوبه دار. 《آدم های مبتلا به رنجی عمیق وقتی که شاد هستند رنجشان فاش می شود: طوری به شادی می چسبند که انگار از سر حسد میخواهند بغلش کنند و خفه اش کنند..》 0 5