بریدههای کتاب عذاب شبانه かなし 1404/1/8 عذاب شبانه ماریکه لوکاس راینفلد 4.0 2 صفحۀ 104 📚آدم های زیادی می خواهند فرار کنند،اما آن هایی که واقعاً فرار می کنند به ندرت از قبل اعلام می کنتد:(فقط می روند).🍁 0 15 かなし 1404/1/11 عذاب شبانه ماریکه لوکاس راینفلد 4.0 2 صفحۀ 158 طبق گفته ی کشیش،شیطان از روستا می ترسید زیرا (ما) از شیطان قوی تر بودیم (اما این حرف صحّت داشت؟) (آیا ما از شیطان قوی تر بودیم؟) 0 13 かなし 1404/1/17 عذاب شبانه ماریکه لوکاس راینفلد 4.0 2 صفحۀ 212 📚📌🍃کتاب زیست شناسی را که هنوز توی دستم است محکم تر می گیرم.فراموش می کنم صفحه ای را که داشتم می خواندم تا کنم.((ای کاش کسی آن کار را برای خودم می کرد این طوری جایم را می دانستم،داستانم را از آن جا دوباره ادامه می دادم❤️🩹)) نمی دانم آن مکان این جاست یا آن طرف:ارضِ موعود 0 7 かなし 1404/1/17 عذاب شبانه ماریکه لوکاس راینفلد 4.0 2 صفحۀ 211 📌📚همه چیز خوب خواهد شد.❤️🩹از طرفی نمیخواهم ناامیدش کنم چون نباید به آدمها احساس به درد نخور بودن داد (ممکن است از پا بیفتد)💔🖤 0 8 かなし 1404/1/8 عذاب شبانه ماریکه لوکاس راینفلد 4.0 2 صفحۀ 89 بزرگ ترین تفاوت میانمان همین است: (او) (روشن) است و (من) (تاریک) می شوم،تاریک تر و تاریک تر🖤🥀 0 13 かなし 1404/1/17 عذاب شبانه ماریکه لوکاس راینفلد 4.0 2 صفحۀ 211 📚📌تنها جایی که من میخواهم بروم درون خودم است،و آنجا برای پنج نفر کلبه وجود ندارد فقط یکی هست.🙃🍃 3 12 かなし 1404/1/10 عذاب شبانه ماریکه لوکاس راینفلد 4.0 2 صفحۀ 134 وزغ های گران قدر عزیز،راستش را بخواهید،فکر می کنم ما در (خودمان) فرو رفته ایم،با اینکه تابستان است.در اعماق گِل دفنمان کرده اند و (هیچ کس) ما را بیرون نمی آورد.(آیا شما واقعاً خدایی دارید؟)خدایی که می بخشد و خدایی که به یاد می آورد؟ من نمی دانم خدای ما چه جوری است.شاید به تعطیلات رفته،شاید هم خودش را مدفون کرده. هر چه باشد،دقیقاً کارش را انجام نمی دهد.🌱📚 0 4 かなし 1404/1/10 عذاب شبانه ماریکه لوکاس راینفلد 4.0 2 صفحۀ 131 ما آدم ها همیشه دیده می شویم،حتی وقتی دلمان می خواهد نامرئی باشیم. 0 36 かなし 1404/1/11 عذاب شبانه ماریکه لوکاس راینفلد 4.0 2 صفحۀ 169 📚📌گاهی احساس میکنم او یکی از اجرام آسمانی روی سقف من است که گاه به گاه پایین میافتد (یعنی آرزوهایم ته کشیده است) اگرچه فهمیده ام آسمانها چاه آرزو نیستند بلکه گور دسته جمعیاند🌠 0 9 かなし 1404/1/21 عذاب شبانه ماریکه لوکاس راینفلد 4.0 2 صفحۀ 249 📚📌موش کور دوست دارد تنها زندگی کند.تنها به دل تاریکی می رود،مانند هر کسی که بالاخره باید با تاریکی درونش بجنگد. 0 7 かなし 1404/1/8 عذاب شبانه ماریکه لوکاس راینفلد 4.0 2 صفحۀ 73 ما هیچ وقت واقعاً در فصل ها زندگی نمی کنیم اما همیشه به فصل بعدی مشغولیم. (🌱🍃🍁❄) 0 6 かなし 1404/1/21 عذاب شبانه ماریکه لوکاس راینفلد 4.0 2 صفحۀ 252 📚📌لحظه ای احساس بزرگی میکنم. آدم بزرگ ها به هم دیگر لبخند میزنند،هم دیگر را درک میکنند،حتی وقتی خودشان را درک نمیکنند. 0 5 かなし 1404/1/11 عذاب شبانه ماریکه لوکاس راینفلد 4.0 2 صفحۀ 165 📌📚ما کتابهای کهنه ی بدون جلدی هستیم، از بیرون هیچ کس نمیفهمد تویمان چیست. 0 9 かなし 1404/1/17 عذاب شبانه ماریکه لوکاس راینفلد 4.0 2 صفحۀ 209 📚📌آیا هنوز داستان مردی را به یاد می آورم که یک روز سوار دوچرخه شد و تا لبه ی دنیا راند یا نه؟ وقتی داشت دوچرخه اش را می راند فهمید ترمزهایش کار نمی کنند،احساس آسودگی کرد چرا که دیگر نمی توانست برای هیچ چیز یا هیچ کس توقف کند.مرد خوب تا لبه ی دنیا رکاب می زند و سقوط می کند و سقوط می کند،طوری که در تمام زندگی اش سقوط می کرد،اما حالا پایانی ندارد.مرگ نیز چنین چیزی خواهد بود-یک سقوط بی پایان بدونِ بازگشته دوباره به بالا،بدونه چسبه زخم ها. نفسم را حبس می کنم.داستان کمی مرا ترسانده.یک بار من و حنّا درِ بطری ها را دور اسپک های دوچرخه ی بابا لوله کردیم که نتواند یواشکی برود دنبال آن مرد.(گذشت تا فهمیدم آن مرد خود بابا بود.بابا همان کسی بود که سقوط می کرد.)🖤🕊️ 0 8 かなし 1404/1/8 عذاب شبانه ماریکه لوکاس راینفلد 4.0 2 صفحۀ 85 📚(آدم ها) زمانی که خیلی (غمگین اند) این کار را می کنند،از جایی (می پرند)🍁 1 10 かなし 1404/1/7 عذاب شبانه ماریکه لوکاس راینفلد 4.0 2 صفحۀ 55 هیچ کس قلب مرا نمی شناسد.آن زیر کاپشنم،پوستم،دنده هایم،در اعماق،پنهان شده است.قلب من نُه ماهی که در شکم مادرم بودم اهمیت داشت،اما همین که شکمش را ترک کردم دیگر برای کسی مهم نبود که به قدر کافی در ساعت می تپد یا نه.هیچ کس نگران نیست بایستد و یا از ترس یا اضطراب تند بزند.همه ی این ها بهم می گوید یک جای کار می لنگد.🖤🍁 0 58 かなし 1404/1/11 عذاب شبانه ماریکه لوکاس راینفلد 4.0 2 صفحۀ 168 📌📚ناگهان میفهمم چطور دارد پیش میرود همه چیز از گذشته ی نزدیک دستگیرم میشود،همه ی آن زمانهایی که آسیب پذیر بودیم. میگویم: این مصیبت دیگری از خروج است، باید همین طور باشد (فقط با ترتیبی غلط برای ما اتفاق میافتد.) 0 7 かなし 1404/1/8 عذاب شبانه ماریکه لوکاس راینفلد 4.0 2 صفحۀ 72 به این رسیده ام که برای از دست دادن عقیده تان دو راه وجود دارد: بعضی آدم ها خدا را از دست می دهند وقتی خودشان را پیدا می کنند؛بعضی خدا را از دست می دهند وقتی (خودشان) را از دست می دهند. (من فکر می کنم به دسته ی دوم تعلق دارم)🖤 0 6 かなし 1404/1/11 عذاب شبانه ماریکه لوکاس راینفلد 4.0 2 صفحۀ 170 📚📌موشها که توی سرم نباشند،(عشق) دوباره جولان میدهد. 0 11 かなし 1404/1/10 عذاب شبانه ماریکه لوکاس راینفلد 4.0 2 صفحۀ 133 من وقتی در چشم آدم ها نگاه می کنم وحشت زده می شوم،انگار تخم چشم هایشان دو تیله ی قشنگ است(که می توانی مدام آن ها را ببری و ببازی) 0 13
بریدههای کتاب عذاب شبانه かなし 1404/1/8 عذاب شبانه ماریکه لوکاس راینفلد 4.0 2 صفحۀ 104 📚آدم های زیادی می خواهند فرار کنند،اما آن هایی که واقعاً فرار می کنند به ندرت از قبل اعلام می کنتد:(فقط می روند).🍁 0 15 かなし 1404/1/11 عذاب شبانه ماریکه لوکاس راینفلد 4.0 2 صفحۀ 158 طبق گفته ی کشیش،شیطان از روستا می ترسید زیرا (ما) از شیطان قوی تر بودیم (اما این حرف صحّت داشت؟) (آیا ما از شیطان قوی تر بودیم؟) 0 13 かなし 1404/1/17 عذاب شبانه ماریکه لوکاس راینفلد 4.0 2 صفحۀ 212 📚📌🍃کتاب زیست شناسی را که هنوز توی دستم است محکم تر می گیرم.فراموش می کنم صفحه ای را که داشتم می خواندم تا کنم.((ای کاش کسی آن کار را برای خودم می کرد این طوری جایم را می دانستم،داستانم را از آن جا دوباره ادامه می دادم❤️🩹)) نمی دانم آن مکان این جاست یا آن طرف:ارضِ موعود 0 7 かなし 1404/1/17 عذاب شبانه ماریکه لوکاس راینفلد 4.0 2 صفحۀ 211 📌📚همه چیز خوب خواهد شد.❤️🩹از طرفی نمیخواهم ناامیدش کنم چون نباید به آدمها احساس به درد نخور بودن داد (ممکن است از پا بیفتد)💔🖤 0 8 かなし 1404/1/8 عذاب شبانه ماریکه لوکاس راینفلد 4.0 2 صفحۀ 89 بزرگ ترین تفاوت میانمان همین است: (او) (روشن) است و (من) (تاریک) می شوم،تاریک تر و تاریک تر🖤🥀 0 13 かなし 1404/1/17 عذاب شبانه ماریکه لوکاس راینفلد 4.0 2 صفحۀ 211 📚📌تنها جایی که من میخواهم بروم درون خودم است،و آنجا برای پنج نفر کلبه وجود ندارد فقط یکی هست.🙃🍃 3 12 かなし 1404/1/10 عذاب شبانه ماریکه لوکاس راینفلد 4.0 2 صفحۀ 134 وزغ های گران قدر عزیز،راستش را بخواهید،فکر می کنم ما در (خودمان) فرو رفته ایم،با اینکه تابستان است.در اعماق گِل دفنمان کرده اند و (هیچ کس) ما را بیرون نمی آورد.(آیا شما واقعاً خدایی دارید؟)خدایی که می بخشد و خدایی که به یاد می آورد؟ من نمی دانم خدای ما چه جوری است.شاید به تعطیلات رفته،شاید هم خودش را مدفون کرده. هر چه باشد،دقیقاً کارش را انجام نمی دهد.🌱📚 0 4 かなし 1404/1/10 عذاب شبانه ماریکه لوکاس راینفلد 4.0 2 صفحۀ 131 ما آدم ها همیشه دیده می شویم،حتی وقتی دلمان می خواهد نامرئی باشیم. 0 36 かなし 1404/1/11 عذاب شبانه ماریکه لوکاس راینفلد 4.0 2 صفحۀ 169 📚📌گاهی احساس میکنم او یکی از اجرام آسمانی روی سقف من است که گاه به گاه پایین میافتد (یعنی آرزوهایم ته کشیده است) اگرچه فهمیده ام آسمانها چاه آرزو نیستند بلکه گور دسته جمعیاند🌠 0 9 かなし 1404/1/21 عذاب شبانه ماریکه لوکاس راینفلد 4.0 2 صفحۀ 249 📚📌موش کور دوست دارد تنها زندگی کند.تنها به دل تاریکی می رود،مانند هر کسی که بالاخره باید با تاریکی درونش بجنگد. 0 7 かなし 1404/1/8 عذاب شبانه ماریکه لوکاس راینفلد 4.0 2 صفحۀ 73 ما هیچ وقت واقعاً در فصل ها زندگی نمی کنیم اما همیشه به فصل بعدی مشغولیم. (🌱🍃🍁❄) 0 6 かなし 1404/1/21 عذاب شبانه ماریکه لوکاس راینفلد 4.0 2 صفحۀ 252 📚📌لحظه ای احساس بزرگی میکنم. آدم بزرگ ها به هم دیگر لبخند میزنند،هم دیگر را درک میکنند،حتی وقتی خودشان را درک نمیکنند. 0 5 かなし 1404/1/11 عذاب شبانه ماریکه لوکاس راینفلد 4.0 2 صفحۀ 165 📌📚ما کتابهای کهنه ی بدون جلدی هستیم، از بیرون هیچ کس نمیفهمد تویمان چیست. 0 9 かなし 1404/1/17 عذاب شبانه ماریکه لوکاس راینفلد 4.0 2 صفحۀ 209 📚📌آیا هنوز داستان مردی را به یاد می آورم که یک روز سوار دوچرخه شد و تا لبه ی دنیا راند یا نه؟ وقتی داشت دوچرخه اش را می راند فهمید ترمزهایش کار نمی کنند،احساس آسودگی کرد چرا که دیگر نمی توانست برای هیچ چیز یا هیچ کس توقف کند.مرد خوب تا لبه ی دنیا رکاب می زند و سقوط می کند و سقوط می کند،طوری که در تمام زندگی اش سقوط می کرد،اما حالا پایانی ندارد.مرگ نیز چنین چیزی خواهد بود-یک سقوط بی پایان بدونِ بازگشته دوباره به بالا،بدونه چسبه زخم ها. نفسم را حبس می کنم.داستان کمی مرا ترسانده.یک بار من و حنّا درِ بطری ها را دور اسپک های دوچرخه ی بابا لوله کردیم که نتواند یواشکی برود دنبال آن مرد.(گذشت تا فهمیدم آن مرد خود بابا بود.بابا همان کسی بود که سقوط می کرد.)🖤🕊️ 0 8 かなし 1404/1/8 عذاب شبانه ماریکه لوکاس راینفلد 4.0 2 صفحۀ 85 📚(آدم ها) زمانی که خیلی (غمگین اند) این کار را می کنند،از جایی (می پرند)🍁 1 10 かなし 1404/1/7 عذاب شبانه ماریکه لوکاس راینفلد 4.0 2 صفحۀ 55 هیچ کس قلب مرا نمی شناسد.آن زیر کاپشنم،پوستم،دنده هایم،در اعماق،پنهان شده است.قلب من نُه ماهی که در شکم مادرم بودم اهمیت داشت،اما همین که شکمش را ترک کردم دیگر برای کسی مهم نبود که به قدر کافی در ساعت می تپد یا نه.هیچ کس نگران نیست بایستد و یا از ترس یا اضطراب تند بزند.همه ی این ها بهم می گوید یک جای کار می لنگد.🖤🍁 0 58 かなし 1404/1/11 عذاب شبانه ماریکه لوکاس راینفلد 4.0 2 صفحۀ 168 📌📚ناگهان میفهمم چطور دارد پیش میرود همه چیز از گذشته ی نزدیک دستگیرم میشود،همه ی آن زمانهایی که آسیب پذیر بودیم. میگویم: این مصیبت دیگری از خروج است، باید همین طور باشد (فقط با ترتیبی غلط برای ما اتفاق میافتد.) 0 7 かなし 1404/1/8 عذاب شبانه ماریکه لوکاس راینفلد 4.0 2 صفحۀ 72 به این رسیده ام که برای از دست دادن عقیده تان دو راه وجود دارد: بعضی آدم ها خدا را از دست می دهند وقتی خودشان را پیدا می کنند؛بعضی خدا را از دست می دهند وقتی (خودشان) را از دست می دهند. (من فکر می کنم به دسته ی دوم تعلق دارم)🖤 0 6 かなし 1404/1/11 عذاب شبانه ماریکه لوکاس راینفلد 4.0 2 صفحۀ 170 📚📌موشها که توی سرم نباشند،(عشق) دوباره جولان میدهد. 0 11 かなし 1404/1/10 عذاب شبانه ماریکه لوکاس راینفلد 4.0 2 صفحۀ 133 من وقتی در چشم آدم ها نگاه می کنم وحشت زده می شوم،انگار تخم چشم هایشان دو تیله ی قشنگ است(که می توانی مدام آن ها را ببری و ببازی) 0 13