بریدههای کتاب کنار رود پیدرا نشستم و گریستم Shamim 1403/9/11 کنار رود پیدرا نشستم و گریستم پائولو کوئیلو 3.1 7 صفحۀ 7 ندایی گفت: سعی کن؛ فقط سعی کن زندگی کنی. خاطره مال سالخوردگان است. 0 3 Hermion 1404/5/2 کنار رودخانه پیدرا نشستم و گریه کردم پائولو کوئیلو 3.1 7 صفحۀ 25 مجبوری خطر را بپذیری! ما فقط زمانی معجزه زندگی را کاملا درمییابیم که بگذاریم چیزهایی که در انتظارش نیستیم، اتفاق بیفتند... 0 0 Hermion 1404/5/2 کنار رودخانه پیدرا نشستم و گریه کردم پائولو کوئیلو 3.1 7 صفحۀ 64 دلم میخواست شاد باشم، پر از حس کنجکاوی و خوشبختی. دوست داشتم هر لحظه را با تمام وجودم زندگی کنم و آب حیات را با ولع بنوشم، به رویاهایم اعتماد کنم و بتوانم برای رسیدن به آمال و آرزوهایم و هر آنچه میخواهم بجنگم!! 0 0 Hermion 1404/5/3 کنار رودخانه پیدرا نشستم و گریه کردم پائولو کوئیلو 3.1 7 صفحۀ 85 از او خواستم که اگر قرار است درد و رنجی فرا رسد، هرچه زودتر بیاید چون من فقط یک بار زندگی می کنم و باید به بهترین شکل زندگی کنم. یا اورا انتخاب خواهم کرد و یا از یاد خواهم برد. انتظار دردناک است، فراموشی دردناک است، اما ندانستنِ اینکه کدام را باید انتخاب کرد، از همه دردناک تر است... 0 0 فاطمه زهرا صفائی 1404/1/9 کنار رود پیدرا نشستم و گریستم پائولو کوئیلو 3.1 7 صفحۀ 11 در زندگی باید ریسکپذیر بود، چرا که ننها زمانی میتوانیم معجزه زندگی را درک کنیم که با رویدادهای فرای تصور خود رو به رو شویم. 0 3 Shamim 1403/9/17 کنار رود پیدرا نشستم و گریستم پائولو کوئیلو 3.1 7 صفحۀ 163 "یادت نره که عشق زنده س و هیچ وقت تغییر نمیکنه. این آدمها هستن که تغییر میکنن." 0 2 فاطمه زهرا صفائی 1404/1/9 کنار رود پیدرا نشستم و گریستم پائولو کوئیلو 3.1 7 صفحۀ 8 سعی کن و فقط سعی کن که زندگی کنی،خاطره مال سالخوردگان است. 0 2 R. 1403/7/1 کنار رود پیدرا نشستم و گریستم پائولو کوئیلو 3.1 7 صفحۀ 17 آه خدایا، کاش می توانستم دلم را از سینه بیرون بکشم و به جریان آب بسپارم.. اگر این طور می شد دیگر نه درد و رنجی داشتم و نه خاطره ای.. 0 6
بریدههای کتاب کنار رود پیدرا نشستم و گریستم Shamim 1403/9/11 کنار رود پیدرا نشستم و گریستم پائولو کوئیلو 3.1 7 صفحۀ 7 ندایی گفت: سعی کن؛ فقط سعی کن زندگی کنی. خاطره مال سالخوردگان است. 0 3 Hermion 1404/5/2 کنار رودخانه پیدرا نشستم و گریه کردم پائولو کوئیلو 3.1 7 صفحۀ 25 مجبوری خطر را بپذیری! ما فقط زمانی معجزه زندگی را کاملا درمییابیم که بگذاریم چیزهایی که در انتظارش نیستیم، اتفاق بیفتند... 0 0 Hermion 1404/5/2 کنار رودخانه پیدرا نشستم و گریه کردم پائولو کوئیلو 3.1 7 صفحۀ 64 دلم میخواست شاد باشم، پر از حس کنجکاوی و خوشبختی. دوست داشتم هر لحظه را با تمام وجودم زندگی کنم و آب حیات را با ولع بنوشم، به رویاهایم اعتماد کنم و بتوانم برای رسیدن به آمال و آرزوهایم و هر آنچه میخواهم بجنگم!! 0 0 Hermion 1404/5/3 کنار رودخانه پیدرا نشستم و گریه کردم پائولو کوئیلو 3.1 7 صفحۀ 85 از او خواستم که اگر قرار است درد و رنجی فرا رسد، هرچه زودتر بیاید چون من فقط یک بار زندگی می کنم و باید به بهترین شکل زندگی کنم. یا اورا انتخاب خواهم کرد و یا از یاد خواهم برد. انتظار دردناک است، فراموشی دردناک است، اما ندانستنِ اینکه کدام را باید انتخاب کرد، از همه دردناک تر است... 0 0 فاطمه زهرا صفائی 1404/1/9 کنار رود پیدرا نشستم و گریستم پائولو کوئیلو 3.1 7 صفحۀ 11 در زندگی باید ریسکپذیر بود، چرا که ننها زمانی میتوانیم معجزه زندگی را درک کنیم که با رویدادهای فرای تصور خود رو به رو شویم. 0 3 Shamim 1403/9/17 کنار رود پیدرا نشستم و گریستم پائولو کوئیلو 3.1 7 صفحۀ 163 "یادت نره که عشق زنده س و هیچ وقت تغییر نمیکنه. این آدمها هستن که تغییر میکنن." 0 2 فاطمه زهرا صفائی 1404/1/9 کنار رود پیدرا نشستم و گریستم پائولو کوئیلو 3.1 7 صفحۀ 8 سعی کن و فقط سعی کن که زندگی کنی،خاطره مال سالخوردگان است. 0 2 R. 1403/7/1 کنار رود پیدرا نشستم و گریستم پائولو کوئیلو 3.1 7 صفحۀ 17 آه خدایا، کاش می توانستم دلم را از سینه بیرون بکشم و به جریان آب بسپارم.. اگر این طور می شد دیگر نه درد و رنجی داشتم و نه خاطره ای.. 0 6