بریده‌ای از کتاب کنار رودخانه پیدرا نشستم و گریه کردم اثر پائولو کوئیلو

Hermion

Hermion

2 روز پیش

بریدۀ کتاب

صفحۀ 85

از او خواستم که اگر قرار است درد و رنجی فرا رسد، هرچه زودتر بیاید چون من فقط یک بار زندگی می کنم و باید به بهترین شکل زندگی کنم. یا اورا انتخاب خواهم کرد و یا از یاد خواهم برد. انتظار دردناک است، فراموشی دردناک است، اما ندانستنِ اینکه کدام را باید انتخاب کرد، از همه دردناک تر است...

از او خواستم که اگر قرار است درد و رنجی فرا رسد، هرچه زودتر بیاید چون من فقط یک بار زندگی می کنم و باید به بهترین شکل زندگی کنم. یا اورا انتخاب خواهم کرد و یا از یاد خواهم برد. انتظار دردناک است، فراموشی دردناک است، اما ندانستنِ اینکه کدام را باید انتخاب کرد، از همه دردناک تر است...

7

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.