بریدههای کتاب اوسنه ی گوهرشاد صاد 1403/1/18 اوسنه ی گوهرشاد سعید تشکری 3.5 18 صفحۀ 18 شاید که تاریخ را نتوان تغییر داد. شاید تقویم گردن کلفت تر از آنست که بتوانی گذشته را عوض کنی. اما میشود تاریخ را کاوید. گذشته را زیر و رو کرد و اگر نوشتن را بدانی، یقینا میتوانی بر همان شاید ها هم غلبه کنی. با گفتن گذشته می توان آینده را تغییر داد. بی شک! 0 3 مژده ظهرابی دهدزی 1404/3/17 اوسنه ی گوهرشاد سعید تشکری 3.5 18 صفحۀ 26 تنها و تنها، چون آقایمان رضا خواستهاند تو بمانی، پس میمانی؛ همچنان که ماندهای! 0 0 مژده ظهرابی دهدزی 1404/3/17 اوسنه ی گوهرشاد سعید تشکری 3.5 18 صفحۀ 27 با یک سر سودایی، هنوز پیجوی این آستان هستم؛ تا شاید روزی، روزگاری مرا هم مثل تو، به نامی و کامی بخوانند... 0 0 مژده ظهرابی دهدزی 1404/3/17 اوسنه ی گوهرشاد سعید تشکری 3.5 18 صفحۀ 25 هنوز آن یاد،چون دُردانه حالی با من است. 0 0 ساراطلائی 1403/1/10 اوسنه ی گوهرشاد سعید تشکری 3.5 18 صفحۀ 2 2 6 مژده ظهرابی دهدزی 7 روز پیش اوسنه ی گوهرشاد سعید تشکری 3.5 18 صفحۀ 66 به ساعت و وقت سعد. در مکانی مقدس و خوش یمن. حرفهای ناتمام تمام شد و قرارها گذاشته شد. شیرینی این قرارها شد، چای شیرین شده با شاخه نبات عروس... 0 1 مژده ظهرابی دهدزی 1404/3/17 اوسنه ی گوهرشاد سعید تشکری 3.5 18 صفحۀ 29 من پارهی ذوقم را از این حرم، تازه میکنم. شاید خشتی، تکهی گچی، آیینهی کوچک از کنار دیوار آن باشم و بمانم... 0 2 مژده ظهرابی دهدزی 1404/3/17 اوسنه ی گوهرشاد سعید تشکری 3.5 18 صفحۀ 24 سلام بر دلِ بایری که اکنون، با نوشتن - باز هم - سبز شده است و همین که تو مرا میخوانی. او خواسته است که ما، برای یکدیگر سبز شویم. و امیدوارم که یادمان، به یادِ هم بماند. 0 0 𝑅𝑒𝓎𝒽𝒶𝓃𝑒𝒽 1403/4/25 اوسنه ی گوهرشاد سعید تشکری 3.5 18 صفحۀ 138 مانده بودم تسلیم شوم یا مبارزه ادامه دهم. جان بسیاری ممکن بود بخطر بیفتد. نمونه اش را روز قبل دیدم. حالا که حکومتی ها اماده تر بودند.اما تسلین شدن من،غیر خودم برای انها که مرا همراهی کرده بودند هم معنای واقعی مرگ داشت.عاقبتی جز این بعد از تسلیم شدن انتظارنمیرفت...• 0 2
بریدههای کتاب اوسنه ی گوهرشاد صاد 1403/1/18 اوسنه ی گوهرشاد سعید تشکری 3.5 18 صفحۀ 18 شاید که تاریخ را نتوان تغییر داد. شاید تقویم گردن کلفت تر از آنست که بتوانی گذشته را عوض کنی. اما میشود تاریخ را کاوید. گذشته را زیر و رو کرد و اگر نوشتن را بدانی، یقینا میتوانی بر همان شاید ها هم غلبه کنی. با گفتن گذشته می توان آینده را تغییر داد. بی شک! 0 3 مژده ظهرابی دهدزی 1404/3/17 اوسنه ی گوهرشاد سعید تشکری 3.5 18 صفحۀ 26 تنها و تنها، چون آقایمان رضا خواستهاند تو بمانی، پس میمانی؛ همچنان که ماندهای! 0 0 مژده ظهرابی دهدزی 1404/3/17 اوسنه ی گوهرشاد سعید تشکری 3.5 18 صفحۀ 27 با یک سر سودایی، هنوز پیجوی این آستان هستم؛ تا شاید روزی، روزگاری مرا هم مثل تو، به نامی و کامی بخوانند... 0 0 مژده ظهرابی دهدزی 1404/3/17 اوسنه ی گوهرشاد سعید تشکری 3.5 18 صفحۀ 25 هنوز آن یاد،چون دُردانه حالی با من است. 0 0 ساراطلائی 1403/1/10 اوسنه ی گوهرشاد سعید تشکری 3.5 18 صفحۀ 2 2 6 مژده ظهرابی دهدزی 7 روز پیش اوسنه ی گوهرشاد سعید تشکری 3.5 18 صفحۀ 66 به ساعت و وقت سعد. در مکانی مقدس و خوش یمن. حرفهای ناتمام تمام شد و قرارها گذاشته شد. شیرینی این قرارها شد، چای شیرین شده با شاخه نبات عروس... 0 1 مژده ظهرابی دهدزی 1404/3/17 اوسنه ی گوهرشاد سعید تشکری 3.5 18 صفحۀ 29 من پارهی ذوقم را از این حرم، تازه میکنم. شاید خشتی، تکهی گچی، آیینهی کوچک از کنار دیوار آن باشم و بمانم... 0 2 مژده ظهرابی دهدزی 1404/3/17 اوسنه ی گوهرشاد سعید تشکری 3.5 18 صفحۀ 24 سلام بر دلِ بایری که اکنون، با نوشتن - باز هم - سبز شده است و همین که تو مرا میخوانی. او خواسته است که ما، برای یکدیگر سبز شویم. و امیدوارم که یادمان، به یادِ هم بماند. 0 0 𝑅𝑒𝓎𝒽𝒶𝓃𝑒𝒽 1403/4/25 اوسنه ی گوهرشاد سعید تشکری 3.5 18 صفحۀ 138 مانده بودم تسلیم شوم یا مبارزه ادامه دهم. جان بسیاری ممکن بود بخطر بیفتد. نمونه اش را روز قبل دیدم. حالا که حکومتی ها اماده تر بودند.اما تسلین شدن من،غیر خودم برای انها که مرا همراهی کرده بودند هم معنای واقعی مرگ داشت.عاقبتی جز این بعد از تسلیم شدن انتظارنمیرفت...• 0 2