بریده کتابهای بازگشت: پیام هایی از تجربه های نزدیک به مرگ حمیدرضا فیاضی 1403/1/3 بازگشت: پیام هایی از تجربه های نزدیک به مرگ گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی 4.2 9 صفحۀ 7 دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند واندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند 0 2 حمیدرضا فیاضی 1403/1/3 بازگشت: پیام هایی از تجربه های نزدیک به مرگ گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی 4.2 9 صفحۀ 18 جایی که مادرم داد میزد و امام رضا عليهالسلام را صدا می کرد.مادرم بلند بلند می گفت: یا امام رضای غریب، من بچهام رو از تو میخوام. این پسر زائر تو بوده. به حق این روز عزیز که روز شهادت شماست. یا امام رضا... این جوان خوش سیما کنار من ایستاد و با لبخند گفت: برویم؟ تو ذهنم این بود که ایشون کیست؟ خودشان گفتند: من از طرف خدای شما آمدم. دوست نداری از این سختی ها راحت شوی؟ حرفی نداشتم. اینقدر چهرهاش زیبا و مهربان بود که گفتم با او میروم. اما همین که دستش را روی سینه من قرار داد، یکباره دیدم دست دیگری آمد و مچ دست فرشته مرگ را گرفت! من کسی را ندیدم،فقط صدای مهربانی شنیدم که گفت: او زائر ما بوده. من ضامن او هستم. او را به ما ببخشید. 0 0 محمد جواد مولاخواه 1403/2/24 بازگشت گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی 4.2 9 صفحۀ 8 گفت : پایت را بگذاری این طرف خط، برزخ شما شروع می شود. بهشت را از دور می دیدم . رفتم ان طرف خط و دویدم . اما نتوانستم بروم. دیدم کنار یک پیرمرد بسیار ضعیف قرار گرفتم. به من گفتند : شما تنها نمی توانی بروی. این پیرمرد همراه شماست، گفتم: این که نمی تواند راه برود. الان می میره. لبخندی به من زد و گفت : این پیرمرد اعمال صالح توست که از تو جدا نخواهد شد.... زدم توی سرم . پس کی بود می گفت : دلت پاک باشه ..... نماز چیه... ثواب چیه..... 0 3 حمیدرضا فیاضی 1403/1/3 بازگشت: پیام هایی از تجربه های نزدیک به مرگ گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی 4.2 9 صفحۀ 8 کنار پیرمرد ایستادم و به او خیره شدم. آنقدر پیر بود که تمام صورتش چین و چروک داشت... جوان لبخندی زد و گفت: پسر جان، این پیرمرد، اعمال صالح توست. این پیرمرد نمازهای توست. هیچکس تنها راهی بهشت نمیشه. همه با اعمال خوب خودشان راهی میشن. 0 0 حمیدرضا فیاضی 1403/1/3 بازگشت: پیام هایی از تجربه های نزدیک به مرگ گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی 4.2 9 صفحۀ 9 چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی آن شب قدر که این تازه براتم دادند 0 0
بریده کتابهای بازگشت: پیام هایی از تجربه های نزدیک به مرگ حمیدرضا فیاضی 1403/1/3 بازگشت: پیام هایی از تجربه های نزدیک به مرگ گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی 4.2 9 صفحۀ 7 دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند واندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند 0 2 حمیدرضا فیاضی 1403/1/3 بازگشت: پیام هایی از تجربه های نزدیک به مرگ گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی 4.2 9 صفحۀ 18 جایی که مادرم داد میزد و امام رضا عليهالسلام را صدا می کرد.مادرم بلند بلند می گفت: یا امام رضای غریب، من بچهام رو از تو میخوام. این پسر زائر تو بوده. به حق این روز عزیز که روز شهادت شماست. یا امام رضا... این جوان خوش سیما کنار من ایستاد و با لبخند گفت: برویم؟ تو ذهنم این بود که ایشون کیست؟ خودشان گفتند: من از طرف خدای شما آمدم. دوست نداری از این سختی ها راحت شوی؟ حرفی نداشتم. اینقدر چهرهاش زیبا و مهربان بود که گفتم با او میروم. اما همین که دستش را روی سینه من قرار داد، یکباره دیدم دست دیگری آمد و مچ دست فرشته مرگ را گرفت! من کسی را ندیدم،فقط صدای مهربانی شنیدم که گفت: او زائر ما بوده. من ضامن او هستم. او را به ما ببخشید. 0 0 محمد جواد مولاخواه 1403/2/24 بازگشت گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی 4.2 9 صفحۀ 8 گفت : پایت را بگذاری این طرف خط، برزخ شما شروع می شود. بهشت را از دور می دیدم . رفتم ان طرف خط و دویدم . اما نتوانستم بروم. دیدم کنار یک پیرمرد بسیار ضعیف قرار گرفتم. به من گفتند : شما تنها نمی توانی بروی. این پیرمرد همراه شماست، گفتم: این که نمی تواند راه برود. الان می میره. لبخندی به من زد و گفت : این پیرمرد اعمال صالح توست که از تو جدا نخواهد شد.... زدم توی سرم . پس کی بود می گفت : دلت پاک باشه ..... نماز چیه... ثواب چیه..... 0 3 حمیدرضا فیاضی 1403/1/3 بازگشت: پیام هایی از تجربه های نزدیک به مرگ گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی 4.2 9 صفحۀ 8 کنار پیرمرد ایستادم و به او خیره شدم. آنقدر پیر بود که تمام صورتش چین و چروک داشت... جوان لبخندی زد و گفت: پسر جان، این پیرمرد، اعمال صالح توست. این پیرمرد نمازهای توست. هیچکس تنها راهی بهشت نمیشه. همه با اعمال خوب خودشان راهی میشن. 0 0 حمیدرضا فیاضی 1403/1/3 بازگشت: پیام هایی از تجربه های نزدیک به مرگ گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی 4.2 9 صفحۀ 9 چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی آن شب قدر که این تازه براتم دادند 0 0