بریده‌های کتاب ثروتمندترین مرد بابل

یادگیری بر دو نوع است : نوع اول چیزهایی که یاد گرفتیم و می‌دانیم، و دیگری آموزش هایی که به ما می‌آموزد، چگونه چیزهایی که نمی‌دانیم را بفهمیم

یک احتیاط کوچک، بهتر از یک افسوس بزرگ است

آیا می‌توانید ماهیگیری را که سال‌ها درباره رفتار ماهی‌ها با هر تغییر باد تحقیق کرده و می‌تواند آن‌ها را به تور بیاندازد، را خوش‌شانس بنامید؟ شانس الهه مغروری است، که وقت خود را برای کسانی که آماده نیستند، هدر نمی‌دهد.

کسی که نتواند خود را محترم بدارد، محترم نیست، و کسی نمی‌تواند به خود احترام بگذارد، جز این که بدهی‌هایش را پس دهد.

افکار جوانان همچون نوری است که پیش روی آنها را روشن میکند؛ درست مثل شهاب سنگی که آسمان را درخشان می‌کند. با وجود این، ذکاوت پیران همچون ستاره هایی است که بدون تغییر میدرخشد و دریانوردان با کمک این ستارگان مسیر خود را دنبال می‌کنند.

پول همواره برای کسانی که قوانین ساده به دست آوردنش را می‌دانند، زیاد است؛ قوانین مربوط به پول امروزه‌ با شش هزار سال پیش تفاوتی ندارد و يکسان مانده است.

اگر بدون دانش کافی طلا (پول) را به کار گیری، راهی باز کرده ای که آن را از دست بدهی؛ سعی کن با مردانی معاشرت کنی که نوآوری ها و موفقیت هایشان به اثبات رسیده است تا ثروتت تحت نظر آنها افزایش یابد و با کمک خرد و تجربه آنان امن بماند.

خوش شانسی اتفاقی نیست بلکه برای داشتن آن باید از فرصت‌ها بهره برد، شانس خوب با پذیرفتن فرصت‌ها به دست می‌آید.

دیوارهای بابل مثالی بی‌نظیر از علاقه و نیاز انسان از محافظت شدن بود، امروزه‌ ما پشت ديوار های محکم بیمه، حساب های پس‌انداز و سرمایه‌گذاری های مطمئن می‌توانیم خودمان را در مقابل اتفاقات غیرمنتظره ای محافظت کنیم که هر لحظه ممکن‌ است وارد زندگیمان شوند.

ثروت یک مرد به سکه هایی که در کیسه اش حمل میکند نیست، بلکه به میزان درآمد اوست و سکه‌هایی که دائما (حتی در زمان سفر) به کیسه او سرازير می‌شود و آن را پر نگه می‌دارد، من به علت همین درآمدم است که ثروتمند خوانده می‌شوم، من درآمدم از سرمایه‌گذاری را به برده هایی تبدیل کردم و آنها را به کار گرفتم، فرزندان آنها و همینطور نوادگان آنها نیز برایم کار کردند.

چه کسی باور می‌کند بین عمل کردن به یک نقشه مالی و بی هدف عمل کردن می‌تواند چنین تفاوت بزرگی باشد.

یک انسانِ آزاد، زندگی را به همراه یک سری مشکلات می‌بیند که باید حل شود و آن‌ها را حل می‌کند، در حالی که یک برده گله و شکایت می‌کند که آخر از دست من چه کاری ساخته است؟ من که فقط یک برده‌ام!

هر کاری پیش از انجام و تکمیل به صورت یک آرزو است. آرزوهای تو باید قاطع و جدی باشند. آرزوهای کلی، آرزوهای ضعیفی هستند. آرزوی پولدار شدن آرزوی باطلی است، آما آرزوی داشتن ۵ سکه طلا آرزوی ملموسی است و هر کسی می‌تواند آن را پیگیری کند و به سرانجام برساند. وقتی با عزمی راسخ ۵ سکه طلا به دست می‌آید؛ بعد می‌توان با همین روش ۱۰ سکه و سپس ۲۰ سکه و بعد ۱۰۰۰ سکه به دست آورد. با این روش است که ثروت جمع می‌شود؛ کسی که در ابتدای راه است پول کمی به دست می‌آورد، اما همین که توانایی و لیاقت بیشتری پیدا می‌کند پول بیشتری هم به دست می‌آورد. «آرزوها باید *ساده و قطعی باشند، آرزوهایی که به باد می‌روند آرزوهایی هستند که یا تعداد اهدافشان زیاد است یا بسیار ضد و نقیض‌اند یا فراتر از یک کار آموزشی است.»

هرچه سطح علمی ما بیشتر باشد درآمد بیشتری کسب می‌کنیم. هرکس که در زمینه‌ی کاری خود به دنبال فن یا دانش بیشتری است، پاداش خیلی خوبی می‌گیرد. اگر صنعتگر است، به دنبال یادگیری شیوه‌های جدید از استادان ماهر باشد. اگر تاجر است همواره به دنبال کالاهایی با کیفیت مرغوب و در عین حال با قیمت کمتر باشد. امور کاری همیشه در حال تغییر و تحول است؛ زیرا انسان‌های تیزهوش به دنبال مهارت‌های بهتری هستند تا خدمات بهتری را در اختیار مشتریان خود قرار دهند؛ بنابراین، به همه توصیه می‌کنم که در *در خط مقدم پیشرفت حاضر باشند و بی تحرک نباشند که در غیر اینصورت، از قافله عقب می‌افتند. «به همراه تجربه‌های مفید، نکات ظریف و مهمی وجود دارد که به پربار شدن زندگی بشر کمک می‌کنند.»

خوشبختی را نمی‌توان اندازه گیری کرد؛ کافی است خوش‌شانس باشی، اگر تو را به آب‌های متلاطم فرات بیفکنند، بی‌شک با دستانی پر از مروارید باز می‌گردی...

رفاه یک ملت، در گرو رفاه مالیِ هر یک از افرادِ آن است.

بدون حکمت و دانش، طلا خیلی زود از دست می‌رود، اما با حکمت و دانش می‌توان طلا را به دست آورد.