بریده کتابهای آن سوی آبی بی کران پرتقال 1403/7/10 آن سوی آبی بی کران لارن ولک 4.0 12 صفحۀ 286 در این دنیا پیوند هایی بهتر از پیوند های خونی هم وجود دارد 0 0 معصومه توکلی 1403/5/9 آن سوی آبی بی کران لارن ولک 4.0 12 صفحۀ 59 3 23 یحیی فیاض بخش 1402/10/23 آن سوی آبی بی کران لارن ولک 4.0 12 صفحۀ 27 فقط ساکنین جزایر الیزابت که سرمای ماه فوریه را با مغز استخوانشان حس کرده بودند می دانستند که در اینجا ارزش ذغال از طلا هم بیشتر است. ولی روزی که خانم مگی به من یاد داد ذغال سنگ تحت فشار ناشی از وزن لایه های زمین، سخت شده و به الماس تبدیل می شود، دیدگاهم نسبت به آن عوض شد و با خودم فکر کردم چه مواد خام و نتراشیدهی دیگری هم توی این دنیا هست که می شود امیدوار بود روزی به چیز های کمیاب و با ارزش تبدیل شوند. 0 15 samaneh 1403/6/24 آن سوی آبی بی کران لارن ولک 4.0 12 صفحۀ 103 واقعا میخای این طوری رفتار کنی؟و می دونی خداوند حواسش به کارهایی که می کنی هست؟)) 0 0 Aono 1403/4/1 آن سوی آبی بی کران لارن ولک 4.0 12 صفحۀ 12 : (( بود ، هست ، خواهد بود ، چه فرقی میکنه ، مهم اینه که تو الان اینجایی و واسه خودت یه اسم داری. )) 0 5 معصومه توکلی 1402/10/20 آن سوی آبی بی کران لارن ولک 4.0 12 صفحۀ 3 انگار میخواست مرا در آن لحظه همانطور که هستم به خاطرش بسپارد و از من هم میخواست که بدانم مهم نیست فردا چه میشود، مهم این است که من هم باید این لحظه را به خاطر بسپارم، و تاریخ دقیق همهٔ این اتفاقات در هیچ تقویمی علامت نخورْد. 1 37 حانیه 1403/5/25 آن سوی آبی بی کران لارن ولک 4.0 12 صفحۀ 104 کم کم داشتم یاد میگرفتم انجام بعضی چیزها زمان میبرد و نگرانی، زمان آن را کوتاه تر نمی کند. 0 0 حانیه 1403/5/25 آن سوی آبی بی کران لارن ولک 4.0 12 صفحۀ 93 آدما از چیز هایی که نمی تونن بفهمن و درک کنن می ترسن. 0 0 حانیه 1403/5/29 آن سوی آبی بی کران لارن ولک 4.0 12 صفحۀ 193 وقتی ببینی مردم واسه پول چه کارها که نمی کنن از تعجب شاخ درمی آری. 0 0 حانیه 1403/5/25 آن سوی آبی بی کران لارن ولک 4.0 12 صفحۀ 108 ولی اعتراف می کنم برایم عجیب بود چطور همین آدم هایی که این قوانین نانوشته را رعایت می کردند، بعضی وقت ها قوانینی را که توی کتاب های مقدسشان به دقت توضیح داده شده بود، نادیده می گرفتند و زیر پا می گذاشتند. 0 0 راحله سادات میرمحمدی 1402/10/15 آن سوی آبی بی کران لارن ولک 4.0 12 صفحۀ 35 0 7 پرتقال 1403/7/10 آن سوی آبی بی کران لارن ولک 4.0 12 صفحۀ 216 اولش ادما چیزای زیادی نمی خوان تا وقتی که چیز زیادی گیرشون میاد و اون وقت همش بیشتر و بیشتر می خوان.. 0 1 حانیه 1403/5/22 آن سوی آبی بی کران لارن ولک 4.0 12 صفحۀ 55 <<حرف نمی زدم چون چیزی واسه گفتن نداشتم و کسی هم نبود که به حرف هام گوش بده.>> 0 1 ☆نـیـکیـن 1403/8/24 آن سوی آبی بی کران لارن ولک 4.0 12 صفحۀ 249 چشم هایش واقعا ازارم می داد. با دیدنشان لرزیدم.در این مرد هیچ نشانی از عقل و منطق دیده نمی شد...و نه هیچ ردپایی از احساس. 0 1
بریده کتابهای آن سوی آبی بی کران پرتقال 1403/7/10 آن سوی آبی بی کران لارن ولک 4.0 12 صفحۀ 286 در این دنیا پیوند هایی بهتر از پیوند های خونی هم وجود دارد 0 0 معصومه توکلی 1403/5/9 آن سوی آبی بی کران لارن ولک 4.0 12 صفحۀ 59 3 23 یحیی فیاض بخش 1402/10/23 آن سوی آبی بی کران لارن ولک 4.0 12 صفحۀ 27 فقط ساکنین جزایر الیزابت که سرمای ماه فوریه را با مغز استخوانشان حس کرده بودند می دانستند که در اینجا ارزش ذغال از طلا هم بیشتر است. ولی روزی که خانم مگی به من یاد داد ذغال سنگ تحت فشار ناشی از وزن لایه های زمین، سخت شده و به الماس تبدیل می شود، دیدگاهم نسبت به آن عوض شد و با خودم فکر کردم چه مواد خام و نتراشیدهی دیگری هم توی این دنیا هست که می شود امیدوار بود روزی به چیز های کمیاب و با ارزش تبدیل شوند. 0 15 samaneh 1403/6/24 آن سوی آبی بی کران لارن ولک 4.0 12 صفحۀ 103 واقعا میخای این طوری رفتار کنی؟و می دونی خداوند حواسش به کارهایی که می کنی هست؟)) 0 0 Aono 1403/4/1 آن سوی آبی بی کران لارن ولک 4.0 12 صفحۀ 12 : (( بود ، هست ، خواهد بود ، چه فرقی میکنه ، مهم اینه که تو الان اینجایی و واسه خودت یه اسم داری. )) 0 5 معصومه توکلی 1402/10/20 آن سوی آبی بی کران لارن ولک 4.0 12 صفحۀ 3 انگار میخواست مرا در آن لحظه همانطور که هستم به خاطرش بسپارد و از من هم میخواست که بدانم مهم نیست فردا چه میشود، مهم این است که من هم باید این لحظه را به خاطر بسپارم، و تاریخ دقیق همهٔ این اتفاقات در هیچ تقویمی علامت نخورْد. 1 37 حانیه 1403/5/25 آن سوی آبی بی کران لارن ولک 4.0 12 صفحۀ 104 کم کم داشتم یاد میگرفتم انجام بعضی چیزها زمان میبرد و نگرانی، زمان آن را کوتاه تر نمی کند. 0 0 حانیه 1403/5/25 آن سوی آبی بی کران لارن ولک 4.0 12 صفحۀ 93 آدما از چیز هایی که نمی تونن بفهمن و درک کنن می ترسن. 0 0 حانیه 1403/5/29 آن سوی آبی بی کران لارن ولک 4.0 12 صفحۀ 193 وقتی ببینی مردم واسه پول چه کارها که نمی کنن از تعجب شاخ درمی آری. 0 0 حانیه 1403/5/25 آن سوی آبی بی کران لارن ولک 4.0 12 صفحۀ 108 ولی اعتراف می کنم برایم عجیب بود چطور همین آدم هایی که این قوانین نانوشته را رعایت می کردند، بعضی وقت ها قوانینی را که توی کتاب های مقدسشان به دقت توضیح داده شده بود، نادیده می گرفتند و زیر پا می گذاشتند. 0 0 راحله سادات میرمحمدی 1402/10/15 آن سوی آبی بی کران لارن ولک 4.0 12 صفحۀ 35 0 7 پرتقال 1403/7/10 آن سوی آبی بی کران لارن ولک 4.0 12 صفحۀ 216 اولش ادما چیزای زیادی نمی خوان تا وقتی که چیز زیادی گیرشون میاد و اون وقت همش بیشتر و بیشتر می خوان.. 0 1 حانیه 1403/5/22 آن سوی آبی بی کران لارن ولک 4.0 12 صفحۀ 55 <<حرف نمی زدم چون چیزی واسه گفتن نداشتم و کسی هم نبود که به حرف هام گوش بده.>> 0 1 ☆نـیـکیـن 1403/8/24 آن سوی آبی بی کران لارن ولک 4.0 12 صفحۀ 249 چشم هایش واقعا ازارم می داد. با دیدنشان لرزیدم.در این مرد هیچ نشانی از عقل و منطق دیده نمی شد...و نه هیچ ردپایی از احساس. 0 1