بریدههای کتاب تراژدی قیصر حسین 1404/5/6 تراژدی قیصر ویلیام شکسپیر 4.6 6 صفحۀ 26 بروتوس: خدایان مرا توفیق دهند که علاقهم به شرف بیشتر از ترسم از مرگ باشد 0 1 حسین 1404/5/7 تراژدی قیصر ویلیام شکسپیر 4.6 6 صفحۀ 45 امابه تجربه بر همه اثبات شده است که فرومایگی نردبان جوانان جاه طلبیست که به هنگام بالا رفتن پیوسته بسوی آن مینگرند ولی چون به آخرین پله ارتقا برسند آنگاه به نردبان پشت میکنند و به ابرها مینگرند و پایه های فروتر را که بوسیله آنها صعود کرده اند تحقیر مینمایند. 0 1 حسین 1404/5/7 تراژدی قیصر ویلیام شکسپیر 4.6 6 صفحۀ 62 مردان خائف پیش از مرگ خود چندین بار میمیرند و دلاوران طعم مرگ را جز یک بار نمیچشند. از تمام عجایبی که تاکنون شنیدهام عجیبتر به نظر من آن است که مرد بترسد با آنکه میبیند که مرگ، این سرانجام حذرناپذیر، هر وقت که بخواهد بیاید خواهد آمد 0 2 حسین 1404/5/7 تراژدی قیصر ویلیام شکسپیر 4.6 6 صفحۀ 68 قلب من سخت ماتمزده است که چرا نقوی نمیتواند از آسیب دندان حسادت در امان باشد. 0 0 حسین 1404/5/8 تراژدی قیصر ویلیام شکسپیر 4.6 6 صفحۀ 111 کسیوس: تو مرا دوست نداری بروتوس: من عیوب تو را دوست نمیدارم. کسیوس:چشمی که به دوستی مینگرد هرگز هرگز نمیتواند چنین عیبها را ببیند. بروتوس:چشم متملق است که نمیخواهد چیزی را ببیند، هرچند آن چیز به بزرگی المپ بلند به نظر آید. 0 25 حسین 1404/5/8 تراژدی قیصر ویلیام شکسپیر 4.6 6 صفحۀ 104 همیشه متوجه باش ای لوسیلیوس که وقتی محبت رنجور شدن و فاسد گشتن آغاز میکند تعارفات اجباری به کار میبرد. در محبن صاف و ساده، مکر و حیله نیس. اما مردم دغل مثل اسبان سرکشی که لگامشان در دست باشد جلوهگری میکنند و نوید اصالت ذات میدهند اما وقتی که باید تحمل مهمیز خونریز را بکنند کبر و غرورشان فرو مینشیند و مثل اسبان پیر محتال در امتحان فرو میماند. 0 1 حسین 1404/5/8 تراژدی قیصر ویلیام شکسپیر 4.6 6 صفحۀ 135 ای خطای منفور، ای فرزند غصه و اندوه، تو چرا به فکر نقش پذیر انسان چیزهایی مینمایی که وجود ندارد؟ ای خطا که نطفهات پیش از وقت بسته شده. تو هرگز به خوشی به دنیا نمیآیی مگر آنکه مادری را که موجب هستی توست بکشی. 0 2 حسین 1404/5/6 تراژدی قیصر ویلیام شکسپیر 4.6 6 صفحۀ 23 کسییوس: من اخیرا در حال تو به دقت مینگرم. در چشمان تو دیگر آن عطوفت و اظهار محبتی که به آن خو گرفته بودم نمیبینم. تو دوست خود را که به تو مهر میورزد بیش از آنچه باید به خشونت و بیگانگی میرانی. بروتوس: ای کسییوس فریب نخور، اگر نگاه من در حجاب است از آنروست که رنج های نهانی را که اثر آن در چهرهام آشکار است همه در خود نگاه میدارم. مدتی هست که احساسات متضاد و افکاری که فقط مربوط به من است و شاید رفتار من را تیر میکند مرا آزار میدهد. 0 1 امیر حسینی کلورزی 1403/3/11 تراژدی قیصر ویلیام شکسپیر 4.6 6 صفحۀ 83 مرا ببخش تو ای طعه خاک خونبار، که با قصابان نرمی و تواضع میکنم. تویی ویرانه وجود شریفترین مردی که در دوران روزگار زندگی کرده است. لعنت بر آن دستی که این خون گرانبها را ریخت! در مقابل زخمهای تو که مثل دهانهای لال، لبهای یاقوت رنگ خود را گشودهاند و آهنگ و الفاظ زبان مرا با التماس میخواهند، اکنون پیشگویی میکنم که بلایی بر اعضای بدن مردم نازل خواهد شد، خشم و کین خانوادگی و جنگ شدید داخلی همه نواحی ایتالیا را آشفته و پریشان خواهد کرد. خونریزی و هلاک چندان رایج و امور هول انگیز چندان عادی خواهد شد که مادران چون مشاهده کنند که اطفالشان به دست جنگ کشته شدهاند فقط تبسم نمایند. روح اعمال هول انگیز، ترحم را به کلی خفه خواهد کرد و روح قیصر بیقرار در طلب انتقام با آته (الهه شرارت) که در کنار اوست و سوزان از جهنم آمده، به آهنگی شاهوار در این حدود فریاد خواهد کرد: «امان ندهید»، و سگان جنگ را رها خواهد کرد تا بوی این عمل شنیع با بوی اجساد فاسد مردگان، که به ناله دفن خود را میخواهند، بر فراز زمین شنیده شود. 0 0
بریدههای کتاب تراژدی قیصر حسین 1404/5/6 تراژدی قیصر ویلیام شکسپیر 4.6 6 صفحۀ 26 بروتوس: خدایان مرا توفیق دهند که علاقهم به شرف بیشتر از ترسم از مرگ باشد 0 1 حسین 1404/5/7 تراژدی قیصر ویلیام شکسپیر 4.6 6 صفحۀ 45 امابه تجربه بر همه اثبات شده است که فرومایگی نردبان جوانان جاه طلبیست که به هنگام بالا رفتن پیوسته بسوی آن مینگرند ولی چون به آخرین پله ارتقا برسند آنگاه به نردبان پشت میکنند و به ابرها مینگرند و پایه های فروتر را که بوسیله آنها صعود کرده اند تحقیر مینمایند. 0 1 حسین 1404/5/7 تراژدی قیصر ویلیام شکسپیر 4.6 6 صفحۀ 62 مردان خائف پیش از مرگ خود چندین بار میمیرند و دلاوران طعم مرگ را جز یک بار نمیچشند. از تمام عجایبی که تاکنون شنیدهام عجیبتر به نظر من آن است که مرد بترسد با آنکه میبیند که مرگ، این سرانجام حذرناپذیر، هر وقت که بخواهد بیاید خواهد آمد 0 2 حسین 1404/5/7 تراژدی قیصر ویلیام شکسپیر 4.6 6 صفحۀ 68 قلب من سخت ماتمزده است که چرا نقوی نمیتواند از آسیب دندان حسادت در امان باشد. 0 0 حسین 1404/5/8 تراژدی قیصر ویلیام شکسپیر 4.6 6 صفحۀ 111 کسیوس: تو مرا دوست نداری بروتوس: من عیوب تو را دوست نمیدارم. کسیوس:چشمی که به دوستی مینگرد هرگز هرگز نمیتواند چنین عیبها را ببیند. بروتوس:چشم متملق است که نمیخواهد چیزی را ببیند، هرچند آن چیز به بزرگی المپ بلند به نظر آید. 0 25 حسین 1404/5/8 تراژدی قیصر ویلیام شکسپیر 4.6 6 صفحۀ 104 همیشه متوجه باش ای لوسیلیوس که وقتی محبت رنجور شدن و فاسد گشتن آغاز میکند تعارفات اجباری به کار میبرد. در محبن صاف و ساده، مکر و حیله نیس. اما مردم دغل مثل اسبان سرکشی که لگامشان در دست باشد جلوهگری میکنند و نوید اصالت ذات میدهند اما وقتی که باید تحمل مهمیز خونریز را بکنند کبر و غرورشان فرو مینشیند و مثل اسبان پیر محتال در امتحان فرو میماند. 0 1 حسین 1404/5/8 تراژدی قیصر ویلیام شکسپیر 4.6 6 صفحۀ 135 ای خطای منفور، ای فرزند غصه و اندوه، تو چرا به فکر نقش پذیر انسان چیزهایی مینمایی که وجود ندارد؟ ای خطا که نطفهات پیش از وقت بسته شده. تو هرگز به خوشی به دنیا نمیآیی مگر آنکه مادری را که موجب هستی توست بکشی. 0 2 حسین 1404/5/6 تراژدی قیصر ویلیام شکسپیر 4.6 6 صفحۀ 23 کسییوس: من اخیرا در حال تو به دقت مینگرم. در چشمان تو دیگر آن عطوفت و اظهار محبتی که به آن خو گرفته بودم نمیبینم. تو دوست خود را که به تو مهر میورزد بیش از آنچه باید به خشونت و بیگانگی میرانی. بروتوس: ای کسییوس فریب نخور، اگر نگاه من در حجاب است از آنروست که رنج های نهانی را که اثر آن در چهرهام آشکار است همه در خود نگاه میدارم. مدتی هست که احساسات متضاد و افکاری که فقط مربوط به من است و شاید رفتار من را تیر میکند مرا آزار میدهد. 0 1 امیر حسینی کلورزی 1403/3/11 تراژدی قیصر ویلیام شکسپیر 4.6 6 صفحۀ 83 مرا ببخش تو ای طعه خاک خونبار، که با قصابان نرمی و تواضع میکنم. تویی ویرانه وجود شریفترین مردی که در دوران روزگار زندگی کرده است. لعنت بر آن دستی که این خون گرانبها را ریخت! در مقابل زخمهای تو که مثل دهانهای لال، لبهای یاقوت رنگ خود را گشودهاند و آهنگ و الفاظ زبان مرا با التماس میخواهند، اکنون پیشگویی میکنم که بلایی بر اعضای بدن مردم نازل خواهد شد، خشم و کین خانوادگی و جنگ شدید داخلی همه نواحی ایتالیا را آشفته و پریشان خواهد کرد. خونریزی و هلاک چندان رایج و امور هول انگیز چندان عادی خواهد شد که مادران چون مشاهده کنند که اطفالشان به دست جنگ کشته شدهاند فقط تبسم نمایند. روح اعمال هول انگیز، ترحم را به کلی خفه خواهد کرد و روح قیصر بیقرار در طلب انتقام با آته (الهه شرارت) که در کنار اوست و سوزان از جهنم آمده، به آهنگی شاهوار در این حدود فریاد خواهد کرد: «امان ندهید»، و سگان جنگ را رها خواهد کرد تا بوی این عمل شنیع با بوی اجساد فاسد مردگان، که به ناله دفن خود را میخواهند، بر فراز زمین شنیده شود. 0 0