بریدههای کتاب حنانه شو ...: داستان های از زبان اشیاء درباره پیامبر (ص) بی زار 11 ساعت پیش حنانه شو ...: داستان های از زبان اشیاء درباره پیامبر (ص) رقیه بابایی 4.4 14 صفحۀ 75 «حنانه! آرام باش » 0 0 فصل کتاب 1403/7/6 حنانه شو ...: داستان های از زبان اشیاء درباره پیامبر (ص) رقیه بابایی 4.4 14 صفحۀ 75 پیامبرﷺ به طرف منبر میروند. رو به جمعیتِ گریان میگویند: «ای مردم! این نخل خشک به رسول خدا اظهار علاقه و اشتیاق میکند و از دوری وی محزون میگردد؛ ولی برخی از مردمان باکشان نیست که به من نزدیک شوند یا از من دور گردند! اگر من او را در آغوش نگرفته و بر آن دست نکشیده بودم، تا روز قیامت از ناله خاموش نمیشد». پیامبرﷺ را بر فراز منبر نگاه میکنم؛ چقدر زیبا شدهاند! چون نوری درخشان بر تمام حاضران زمینی و آسمانیِ مسجد میتابند و من دارم از نورشان دوباره جوانه میزنم. 0 1 بی نام 1403/7/17 حنانه شو ...: داستان های از زبان اشیاء درباره پیامبر (ص) رقیه بابایی 4.4 14 صفحۀ 21 0 1 فصل کتاب 1403/7/6 حنانه شو ...: داستان های از زبان اشیاء درباره پیامبر (ص) رقیه بابایی 4.4 14 صفحۀ 74 فقط میبینم پیامبرﷺ دارند به سمت منبر میروند. دیگر نمیتوانم تاب بیاورم. نالهام را سر میدهم؛ نالهای که ستونهای مسجد را به لرزه میاندازد؛ ناله جداییِ عاشق از معشوق. همه ساکت میشوند؛ نگاههای متحیر جمعیت به من میافتد. پیامبرﷺ لبخندی میزنند و کمی از دندانهای چون دُرّشان نمایان میشود؛ به طرفم میآیند؛ در آغوشم میگیرند. همان آغوشی که آرزویش را داشتم. آغوش لبریز از مهر... کاش خورشید برای همیشه سر جایش میایستاد، تا لحظهها نگذرند! کاش تا همیشه در این آغوش بمانم! آغوشی که چشیدنی است، نه گفتنی! 0 1 بی زار 11 ساعت پیش حنانه شو ...: داستان های از زبان اشیاء درباره پیامبر (ص) رقیه بابایی 4.4 14 صفحۀ 74 دیگر نمیتوانم تاب بیاورم. نالهام را سر میدهم ؛ نالهای که ستون های مسجد را به لرزه میاندازد؛ ناله جدایی عاشق از معشوق:) 0 0 حبور🦋 1403/6/28 حنانه شو ...: داستان های از زبان اشیاء درباره پیامبر (ص) رقیه بابایی 4.4 14 صفحۀ 80 0 3
بریدههای کتاب حنانه شو ...: داستان های از زبان اشیاء درباره پیامبر (ص) بی زار 11 ساعت پیش حنانه شو ...: داستان های از زبان اشیاء درباره پیامبر (ص) رقیه بابایی 4.4 14 صفحۀ 75 «حنانه! آرام باش » 0 0 فصل کتاب 1403/7/6 حنانه شو ...: داستان های از زبان اشیاء درباره پیامبر (ص) رقیه بابایی 4.4 14 صفحۀ 75 پیامبرﷺ به طرف منبر میروند. رو به جمعیتِ گریان میگویند: «ای مردم! این نخل خشک به رسول خدا اظهار علاقه و اشتیاق میکند و از دوری وی محزون میگردد؛ ولی برخی از مردمان باکشان نیست که به من نزدیک شوند یا از من دور گردند! اگر من او را در آغوش نگرفته و بر آن دست نکشیده بودم، تا روز قیامت از ناله خاموش نمیشد». پیامبرﷺ را بر فراز منبر نگاه میکنم؛ چقدر زیبا شدهاند! چون نوری درخشان بر تمام حاضران زمینی و آسمانیِ مسجد میتابند و من دارم از نورشان دوباره جوانه میزنم. 0 1 بی نام 1403/7/17 حنانه شو ...: داستان های از زبان اشیاء درباره پیامبر (ص) رقیه بابایی 4.4 14 صفحۀ 21 0 1 فصل کتاب 1403/7/6 حنانه شو ...: داستان های از زبان اشیاء درباره پیامبر (ص) رقیه بابایی 4.4 14 صفحۀ 74 فقط میبینم پیامبرﷺ دارند به سمت منبر میروند. دیگر نمیتوانم تاب بیاورم. نالهام را سر میدهم؛ نالهای که ستونهای مسجد را به لرزه میاندازد؛ ناله جداییِ عاشق از معشوق. همه ساکت میشوند؛ نگاههای متحیر جمعیت به من میافتد. پیامبرﷺ لبخندی میزنند و کمی از دندانهای چون دُرّشان نمایان میشود؛ به طرفم میآیند؛ در آغوشم میگیرند. همان آغوشی که آرزویش را داشتم. آغوش لبریز از مهر... کاش خورشید برای همیشه سر جایش میایستاد، تا لحظهها نگذرند! کاش تا همیشه در این آغوش بمانم! آغوشی که چشیدنی است، نه گفتنی! 0 1 بی زار 11 ساعت پیش حنانه شو ...: داستان های از زبان اشیاء درباره پیامبر (ص) رقیه بابایی 4.4 14 صفحۀ 74 دیگر نمیتوانم تاب بیاورم. نالهام را سر میدهم ؛ نالهای که ستون های مسجد را به لرزه میاندازد؛ ناله جدایی عاشق از معشوق:) 0 0 حبور🦋 1403/6/28 حنانه شو ...: داستان های از زبان اشیاء درباره پیامبر (ص) رقیه بابایی 4.4 14 صفحۀ 80 0 3