بریدههای کتاب دونده ی هزارتو؛ قصر کرنگ داجر>> 1403/6/3 دونده ی هزارتو؛ قصر کرنگ جلد 6 جیمز دشنر 4.6 5 صفحۀ 176 شاید روزی ژورنالش خوانده شود؛ او می خواست آیندگان بدانند که او خوشحالی رو تجربه کرده! نه فقط به خاطر کیشا و خانواده اش، او با دوستانی آشنا شده بود، با آنها خندیده بود و خاطرات مشترکی داشت! انها به او عشق می ورزیدند و او از برگرداندن عشق به آنها لذت می برد،دیگر یک انسان از زندگی اش چه می خواهد؟ 0 7 Nico~ 1403/12/27 دونده ی هزارتو؛ قصر کرنگ جلد 6 جیمز دشنر 4.6 5 صفحۀ 133 "متاسفم، کاش می تونستم تمام امروز رو پس بگیرم و از اول شروع کنم" 0 1 Nico~ 1403/12/27 دونده ی هزارتو؛ قصر کرنگ جلد 6 جیمز دشنر 4.6 5 صفحۀ 143 "او دلش برای پسرها تنگ شده بود؛ او واقعا دلش تنگ شده بود." 0 1 Nico~ 1403/12/27 دونده ی هزارتو؛ قصر کرنگ جلد 6 جیمز دشنر 4.6 5 صفحۀ 173 "دوست دارم نیوت ؛ و بچه های من با دوست داشتن تو بزرگ خواهند شد" 0 1 Nico~ 1403/12/27 دونده ی هزارتو؛ قصر کرنگ جلد 6 جیمز دشنر 4.6 5 صفحۀ 145 نیوت به چه برادر خوبی تبدیل شده بود. عمو؟ حالا هرچی.. 0 1 𝐕 1402/6/30 دونده ی هزارتو؛ قصر کرنگ جلد 6 جیمز دشنر 4.6 5 صفحۀ 181 نیوت گفت: تامی، تامی، درک خواهد کرد. و سپس نور خاموش شد :(((((( 2 9 هستی 1402/6/27 دونده ی هزارتو؛ قصر کرنگ جلد 6 جیمز دشنر 4.6 5 صفحۀ 181 نیوت فکر کرد:تامی،تامی درک خواهد کرد و سپس نور خاموش شد. 0 16
بریدههای کتاب دونده ی هزارتو؛ قصر کرنگ داجر>> 1403/6/3 دونده ی هزارتو؛ قصر کرنگ جلد 6 جیمز دشنر 4.6 5 صفحۀ 176 شاید روزی ژورنالش خوانده شود؛ او می خواست آیندگان بدانند که او خوشحالی رو تجربه کرده! نه فقط به خاطر کیشا و خانواده اش، او با دوستانی آشنا شده بود، با آنها خندیده بود و خاطرات مشترکی داشت! انها به او عشق می ورزیدند و او از برگرداندن عشق به آنها لذت می برد،دیگر یک انسان از زندگی اش چه می خواهد؟ 0 7 Nico~ 1403/12/27 دونده ی هزارتو؛ قصر کرنگ جلد 6 جیمز دشنر 4.6 5 صفحۀ 133 "متاسفم، کاش می تونستم تمام امروز رو پس بگیرم و از اول شروع کنم" 0 1 Nico~ 1403/12/27 دونده ی هزارتو؛ قصر کرنگ جلد 6 جیمز دشنر 4.6 5 صفحۀ 143 "او دلش برای پسرها تنگ شده بود؛ او واقعا دلش تنگ شده بود." 0 1 Nico~ 1403/12/27 دونده ی هزارتو؛ قصر کرنگ جلد 6 جیمز دشنر 4.6 5 صفحۀ 173 "دوست دارم نیوت ؛ و بچه های من با دوست داشتن تو بزرگ خواهند شد" 0 1 Nico~ 1403/12/27 دونده ی هزارتو؛ قصر کرنگ جلد 6 جیمز دشنر 4.6 5 صفحۀ 145 نیوت به چه برادر خوبی تبدیل شده بود. عمو؟ حالا هرچی.. 0 1 𝐕 1402/6/30 دونده ی هزارتو؛ قصر کرنگ جلد 6 جیمز دشنر 4.6 5 صفحۀ 181 نیوت گفت: تامی، تامی، درک خواهد کرد. و سپس نور خاموش شد :(((((( 2 9 هستی 1402/6/27 دونده ی هزارتو؛ قصر کرنگ جلد 6 جیمز دشنر 4.6 5 صفحۀ 181 نیوت فکر کرد:تامی،تامی درک خواهد کرد و سپس نور خاموش شد. 0 16