بریده‌های کتاب خوب های بد بد های خوب:دنیای بدون شاهزاده

«اگاتا آرزو کرد با اون باشه، سوفی. آرزوها توی روح آدم ریشه دارن. انکار کردنشون فقط باعث میشه قوی تر بشن.»

(( یکی از چیزهایی که من به هرگز ها یاد می‌دم اینه که رودررو به همدیگه توهین کنن تا از اینجور آبروریزی‌ها پیش نیاد.)) ' بانو لسو '

"خب عزیزم، بعضی وقتا ما چیزهایی رو می‌بینیم که دلمون می‌خواد ببینیم."

مشکل افسانه‌ها همینه. از اون دور دورها عالی به نظر می‌رسن. ولی از نزدیک، درست به اندازه زندگی واقعی پیچیده‌ان

(( ما به پایان خوشمون رسیده بودیم. ))

کرم های ابریشم هیچوقت نمی‌تونن بفهمن پروانه یعنی چی.

شاهزاده به او زل زد و گفت: ((برام مهم نیست که باید مجازات بشم یا نمیتونم شام بخورم یا اینکه همه ازم متنفرن. ولی برام مهمه که تو تقلب کردی.)) ' تدروس '

مشکل افسانه ها همینه.از اون دور دور ها عالی به نظر می‌رسن. ولی از نزدیک، درست به اندازه زندگی واقعی پیچیده‌ان.

زمزمه کرد: (( چرا همه به من دروغ می‌گن؟ چرا همیشه همه‌چی دروغه؟)) " تدروس"

مدیر نرم و ملایم گفت: ((آزمون. چه کلمه‌ی خوش‌طعمی. معانی خیلی زیادی هم بهش مربوط می‌شه. مثلاً تجربه‌ای که قراره منجر به یه نتیجه بشه، یا امتحانی برای سنجیدن ایمان و قدرت، یا یه لحظه‌‌ی دشوار در زندگیِ خود آدم. با این حال... من معنی رایجش رو ترجیح می‌دم.)) ..................................................... (( محاکمه‌ی رسمی در برابر چند شاهد برای تعیین مجرم.)) ^ اِوِلین سِیدر ^

مدیر سرش را برگرداند و به او نگاه کرد.[خوب عزیزم،بعضی وقت ها ما چیزهایی رو می‌بینیم که دلمون می میخواد ببینیم .]

دو دختر که روزگاری دوستان حقیقیِ هم بودند، حالا مثل غریبه‌ها از هم جدا می‌شدند، هر کدام کنار یک پسر، خوب با خوب، شرور با شرور... و آرزوی هر دو بر آورده شد.

((کرم های ابریشم هیچ‌وقت نمی‌تونن بفهمن پروانه یعنی چی.)) -سوفی-

هیچ چیز در این دنیا قطعی نبود. شاهزاده ها می‌توانستند مثل غول ها ترسناک باشند. شاهدخت ها می‌توانستند شرور شوند. بهترین دوست ها می‌توانستند با هم دشمن شوند.