بریدههای کتاب حرمسرای قذافی kan@shi 1404/3/13 حرمسرای قذافی آنیک کوژان 3.3 54 صفحۀ 82 0 13 kan@shi 1404/3/14 حرمسرای قذافی آنیک کوژان 3.3 54 صفحۀ 155 0 8 kan@shi 1404/3/14 حرمسرای قذافی آنیک کوژان 3.3 54 صفحۀ 117 با خانواده ام هیچ حرفی برای گفتن نداشتم. انگار بین (زمین و آسمان) معلق بودم.🌍🕊️ 0 11 kan@shi 1404/3/13 حرمسرای قذافی آنیک کوژان 3.3 54 صفحۀ 87 به تدریـج زمان برایم بی معنی شد... 🖤⏳ 0 24 kan@shi 1404/3/14 حرمسرای قذافی آنیک کوژان 3.3 54 صفحۀ 107 حداقل یک کسی بود که مرا به چشم یک انسان می دید.👥🌚 0 5 kan@shi 1404/3/14 حرمسرای قذافی آنیک کوژان 3.3 54 صفحۀ 162 0 7 راضیه یزدانی 1403/5/8 حرمسرای قذافی آنیک کوژان 3.3 54 صفحۀ 164 اما من کسی بودم که همه حقوق قانونی اش به بی رحمانه ترین شکل ممکن توسط کسی نقض شده بود که خودش نماد و تجسم قانون در لیبی بود: معمر قذافی. 0 2 kan@shi 1404/3/10 حرمسرای قذافی آنیک کوژان 3.3 54 صفحۀ 18 0 13 kan@shi 1404/3/14 حرمسرای قذافی آنیک کوژان 3.3 54 صفحۀ 166 0 7 kan@shi 1404/3/14 حرمسرای قذافی آنیک کوژان 3.3 54 صفحۀ 103 روز ها همین طوری سپری می شد و به تدریج در حال متلاشی شدن بودم. (⏳💔) 0 6 راضیه یزدانی 1403/5/8 حرمسرای قذافی آنیک کوژان 3.3 54 صفحۀ 172 برادرانم با بریدن گلویم میتوانند به مردانی محترم و باشرف تبدیل شوند. جنایت، زایل کننده ننگ و پاک کننده شرم است. 0 1 kan@shi 1404/3/14 حرمسرای قذافی آنیک کوژان 3.3 54 صفحۀ 103 0 5 kan@shi 1404/3/14 حرمسرای قذافی آنیک کوژان 3.3 54 صفحۀ 147 انگیزه ام برای زیــستن🍃پاک زائل شده بود.🍂 مثل یک آدم اهنی شده بودم.🤖💔 0 12 kan@shi 1404/3/16 حرمسرای قذافی آنیک کوژان 3.3 54 صفحۀ 213 «او (درونگرا و منزوی) شد» 0 13 kan@shi 1404/3/18 حرمسرای قذافی آنیک کوژان 3.3 54 صفحۀ 353 0 9 kan@shi 1404/3/14 حرمسرای قذافی آنیک کوژان 3.3 54 صفحۀ 107 من اصلاً هیچ زندگی ای نداشتم. زندگی من یک گرداب بود.🖤🌀🌊 0 5 kan@shi 1404/3/14 حرمسرای قذافی آنیک کوژان 3.3 54 صفحۀ 164 0 10 kan@shi 1404/3/13 حرمسرای قذافی آنیک کوژان 3.3 54 صفحۀ 82 0 12 kan@shi 1404/3/14 حرمسرای قذافی آنیک کوژان 3.3 54 صفحۀ 103 برای ثـ🌸ـریاهای که فقط یک (زندگی) می خواستند.🍃🍂 احساس می کردم (عشق و عاشقی) دیگر از من گذشته است.حتی نمی دانستم چیزی هم به اسم (احساس) وجود دارد. در پانزده سالگی زلزله ای در زندگی ام رخ داد که (همه چیز) را با خاک یکسان کرده بود.(🖤) 0 4 kan@shi 1404/3/16 حرمسرای قذافی آنیک کوژان 3.3 54 صفحۀ 166 0 14
بریدههای کتاب حرمسرای قذافی kan@shi 1404/3/13 حرمسرای قذافی آنیک کوژان 3.3 54 صفحۀ 82 0 13 kan@shi 1404/3/14 حرمسرای قذافی آنیک کوژان 3.3 54 صفحۀ 155 0 8 kan@shi 1404/3/14 حرمسرای قذافی آنیک کوژان 3.3 54 صفحۀ 117 با خانواده ام هیچ حرفی برای گفتن نداشتم. انگار بین (زمین و آسمان) معلق بودم.🌍🕊️ 0 11 kan@shi 1404/3/13 حرمسرای قذافی آنیک کوژان 3.3 54 صفحۀ 87 به تدریـج زمان برایم بی معنی شد... 🖤⏳ 0 24 kan@shi 1404/3/14 حرمسرای قذافی آنیک کوژان 3.3 54 صفحۀ 107 حداقل یک کسی بود که مرا به چشم یک انسان می دید.👥🌚 0 5 kan@shi 1404/3/14 حرمسرای قذافی آنیک کوژان 3.3 54 صفحۀ 162 0 7 راضیه یزدانی 1403/5/8 حرمسرای قذافی آنیک کوژان 3.3 54 صفحۀ 164 اما من کسی بودم که همه حقوق قانونی اش به بی رحمانه ترین شکل ممکن توسط کسی نقض شده بود که خودش نماد و تجسم قانون در لیبی بود: معمر قذافی. 0 2 kan@shi 1404/3/10 حرمسرای قذافی آنیک کوژان 3.3 54 صفحۀ 18 0 13 kan@shi 1404/3/14 حرمسرای قذافی آنیک کوژان 3.3 54 صفحۀ 166 0 7 kan@shi 1404/3/14 حرمسرای قذافی آنیک کوژان 3.3 54 صفحۀ 103 روز ها همین طوری سپری می شد و به تدریج در حال متلاشی شدن بودم. (⏳💔) 0 6 راضیه یزدانی 1403/5/8 حرمسرای قذافی آنیک کوژان 3.3 54 صفحۀ 172 برادرانم با بریدن گلویم میتوانند به مردانی محترم و باشرف تبدیل شوند. جنایت، زایل کننده ننگ و پاک کننده شرم است. 0 1 kan@shi 1404/3/14 حرمسرای قذافی آنیک کوژان 3.3 54 صفحۀ 103 0 5 kan@shi 1404/3/14 حرمسرای قذافی آنیک کوژان 3.3 54 صفحۀ 147 انگیزه ام برای زیــستن🍃پاک زائل شده بود.🍂 مثل یک آدم اهنی شده بودم.🤖💔 0 12 kan@shi 1404/3/16 حرمسرای قذافی آنیک کوژان 3.3 54 صفحۀ 213 «او (درونگرا و منزوی) شد» 0 13 kan@shi 1404/3/18 حرمسرای قذافی آنیک کوژان 3.3 54 صفحۀ 353 0 9 kan@shi 1404/3/14 حرمسرای قذافی آنیک کوژان 3.3 54 صفحۀ 107 من اصلاً هیچ زندگی ای نداشتم. زندگی من یک گرداب بود.🖤🌀🌊 0 5 kan@shi 1404/3/14 حرمسرای قذافی آنیک کوژان 3.3 54 صفحۀ 164 0 10 kan@shi 1404/3/13 حرمسرای قذافی آنیک کوژان 3.3 54 صفحۀ 82 0 12 kan@shi 1404/3/14 حرمسرای قذافی آنیک کوژان 3.3 54 صفحۀ 103 برای ثـ🌸ـریاهای که فقط یک (زندگی) می خواستند.🍃🍂 احساس می کردم (عشق و عاشقی) دیگر از من گذشته است.حتی نمی دانستم چیزی هم به اسم (احساس) وجود دارد. در پانزده سالگی زلزله ای در زندگی ام رخ داد که (همه چیز) را با خاک یکسان کرده بود.(🖤) 0 4 kan@shi 1404/3/16 حرمسرای قذافی آنیک کوژان 3.3 54 صفحۀ 166 0 14