بریدههای کتاب گفتگو با کافکا میر میثم آلرسول 1403/10/26 گفتگو با کافکا گوستاو یانوش 4.2 4 صفحۀ 33 من هیچوقت به اندازه کافی گرما ندیدهام. به همین علت هم میسوزم... از سرما. 0 1 سامان 1404/3/2 گفتگو با کافکا گوستاو یانوش 4.2 4 صفحۀ 180 هیچ احساسی بیشتر از احساس بی دلیل گناه، در روان انسان ریشه نمیدواند، و هیچ پشیمانی یا غرامتی هم – درست به همین سبب که دلیلی واقعی در دست نداری_ نمیتواند آن را ریشه کن کند. 0 6 میر میثم آلرسول 1403/10/26 گفتگو با کافکا گوستاو یانوش 4.2 4 صفحۀ 42 گفت: از زندگی کتابهای زیادی میتوان پدید آورد، و از کتابها فقط کمی، خیلی کم، زندگی به دست میآید. گفتم: پس ادبیات وسیله خوبی برای حفظ زندگی نیست. خندید و تایید کرد. 0 1 میر میثم آلرسول 1403/10/28 گفتگو با کافکا گوستاو یانوش 4.2 4 صفحۀ 54 نوشتن نوعی احضار روح است. 0 4 میر میثم آلرسول 1403/10/26 گفتگو با کافکا گوستاو یانوش 4.2 4 صفحۀ 31 محبت اغلب، چهرهی زور را به خود میگیرد. 0 2 میر میثم آلرسول 1403/10/26 گفتگو با کافکا گوستاو یانوش 4.2 4 صفحۀ 40 انسان از اشیا عکس برمیدارد تا از ذهن طردشان کند. داستانهای من، نوعی چشم بر هم گذاردن است. 0 1 میر میثم آلرسول 1403/12/14 گفتگو با کافکا گوستاو یانوش 4.2 4 صفحۀ 188 0 35 میر میثم آلرسول 1403/10/25 گفتگو با کافکا گوستاو یانوش 4.2 4 صفحۀ 21 من پرندهای کاملا غیر عادی هستم. یک زاغچه هستم، یک Kavka. یکی از همانها که در قفس زغال فروش تاینهوف است. احوال این خویشاوند من، از من خیلی بهتر است. درست است که بالهایش را قیچی کردهاند، ولی در مورد من ابداً احتیاجی به این کار نبود. چون بالهای من مدتهاست تحلیل رفتهاند. به این دلیل، برای من بلندی و دوری بیمفهوم است. سرگشته، میان مردم به این طرف و آن طرف میجهم. مردم با سوءظن تمام نگاهم میکنند. مگر من پرندهای خطرناک، دزد، زاغچه نیستم؟ ولی این فقط ظاهر من است. واقعیت این است که توانایی درک چیزهای درخشان را ندارم. به همین دلیل، حتی پرهای درخشان هم ندارم. رنگ من، چون خاکستر است. زاغچهای هستم که دلش میخواهد در شکاف سنگها گم شود. ولی اینها همه فقط شوخی است تا شما متوجه نشوید امروز چقدر به من بد میگذرد. 0 1 میر میثم آلرسول 1403/10/28 گفتگو با کافکا گوستاو یانوش 4.2 4 صفحۀ 53 شعر زندگی را دگرگون میکند. 0 2 میر میثم آلرسول 1403/10/27 گفتگو با کافکا گوستاو یانوش 4.2 4 صفحۀ 46 0 1 میر میثم آلرسول 1403/10/26 گفتگو با کافکا گوستاو یانوش 4.2 4 صفحۀ 32 + پس شما هم جنون کتاب خواندن دارید و سرتان از پرخوانی مرتب میجنبد. - بله همینطور است. من فکر میکنم بدون کتاب نتوانم زندگی کنم، کتاب جهان من است. + اشتباه میکنید کتاب نمیتواند جای جهان را بگیرد. محال است. هر چیزی در زندگی معنا و مقصودی دارد که هیچ چیز دیگری نمیتواند یکسره جانشین آن شود. مثلا بر تجربهات نمیتوانی با واسطه شخصی دیگر تسلط پیدا کنی. این در مورد کتاب هم صادق است. مردم سعی میکنند زندگی را در کتاب محبوس کنند، همانطور که پرندههای خوشخوان را به قفس میاندازند. ولی فایدهای ندارد. بر عکس، از تجریدهائی که در کتابها هست فقط نظامی میسازند که قفسی است برای خود آنها. فیلسوفها فقط طوطیهای رنگین جامهای هستند در قفسهای گوناگون. 0 1 سامان 1404/2/31 گفتگو با کافکا گوستاو یانوش 4.2 4 صفحۀ 80 قویترین نیرویی که به جهان و انسان شکل میدهد، واقعیت است. از واقعیت گریزی نیست. رویا مسیر غلطی است که انسان را باز هم به نزدیکترین محیط تجربی میرساند. 0 6 میر میثم آلرسول 1403/10/26 گفتگو با کافکا گوستاو یانوش 4.2 4 صفحۀ 31 ثروت چیست؟ برای بعضیها یک پیراهن کهنه هم، خودش ثروت است. اما بعضیها با داشتن صدها هزار، فقیرند. ثروت، چیزی کاملاً نسبی است، و رضایت نمیآورد. ثروت در واقع موقعیتی خاص است. ثروت یعنی بستگی داشتن به چیزهایی که مالک آنهایی و باید با مالکیت مجدد و بستگی مجدد، مانع از کف رفتنشان شوی. ثروت فقط نوعی ناامنی است که صورت مادی به خود گرفته است. 0 1 میر میثم آلرسول 1403/12/15 گفتگو با کافکا گوستاو یانوش 4.2 4 صفحۀ 200 0 5 میر میثم آلرسول 1403/12/14 گفتگو با کافکا گوستاو یانوش 4.2 4 صفحۀ 192 0 3 میر میثم آلرسول 1403/10/28 گفتگو با کافکا گوستاو یانوش 4.2 4 صفحۀ 53 ملاقات غیر منتظره را مزاحمت دانستن نشانه آشکار ضعف است. فراری است از آنچه قابل پیش بینی نیست. به حفره موجودیتی به اصطلاح خصوصی میخزی، چون نیروی غلبه بر جهان را فاقدی. از معجزه میگریزی و به محدودیتی که برای خودت ساخته ای پناه میبری. این جز عقب نشینی چیزی نیست. مگر نه این است که بودن خود نوعی با اشیا بودن است نوعی گفتگو است؟ از این نباید گریخت. 0 1 سامان 1404/3/1 گفتگو با کافکا گوستاو یانوش 4.2 4 صفحۀ 130 زیستن اعتقاد میخواهد. به چه؟ به همبستگی با مفهوم همه اشیا و لحظهها، به دوام جاودانی کل زندگی، به نزدیکترین و دورترین چیزها. 0 13 میر میثم آلرسول 1404/5/12 گفتگو با کافکا گوستاو یانوش 4.2 4 صفحۀ 274 این، بریده کتاب نیست. گفتاری فراموش شده و بازیافته در رابطه با کافکا و چند مسئله دیگر است. پیشتر یادداشتی درباره اثر نوشته و منتشر کردهام و از آن رو که بهخوان اجازه نگارش چند یادداشت مجزا را نمیدهد، بالاجبار به عنوان بریده کتاب منتشرش میکنم: به نظر میرسد که کافکا در برخی از دیدگاههایش، نوعی ملیگرایی را منعکس میکرده که گرایشهایی به سمت فاشیسم داشته است. این امر البته نه در رفتار عملی، بلکه در نگاه فلسفی و هنری او دیده میشود. چنین رویکردی را میتوان بهعنوان یکی از پسلرزههای جنگ جهانی دوم در ادبیات بررسی کرد، حتی اگر خود کافکا هرگز در این جنگ حضور نداشته باشد. در گفتوگوهای او با یانوش نیز این مسئله به شکلی ظریف مطرح میشود. و این میتواند نشان دهنده ذهن پیشتاز و پیشبینی گر کافکا باشد. شاهد این جریان اثر آمریکاست. این وضعیت را میتوان در برخی جریانهای ادبی امروز هم مشاهده کرد؛ مثلاً در میان نویسندگان و شاعران ترکزبانی که در ایران فعالیت دارند. برخی از این افراد، هرچند در حوزه ادبیات فعالاند، اما اندیشههایشان آغشته به نوعی فاشیسم است. البته منظور از فاشیسم در اینجا تنها نژادپرستی نیست، بلکه خودبرتربینی، قیاسهای ناعادلانه و نگرشهای تفکیکگرایانه مدنظر است. با این حال، تفاوت مهمی میان کافکا و این جریانهای نوظهور با پیشینهای قدیم وجود دارد. کافکا علیرغم درک عمیق از تفاوتهای فرهنگی و اجتماعی، رویکردی انساندوستانه داشت که مانع از تبدیل شدن نگاهش به یک تعصب مخرب میشد. اما در برخی از نویسندگان امروزی، چنین موازنهای دیده نمیشود و نگاهشان به جای خودآگاهی، به نوعی تعصب فرهنگی یا برتریجویی تبدیل شده است. این معضل البته محدود به یک گروه خاص نیست. ادبیات فارسی نیز از این آفت در امان نمانده است. چه در میان نسل جدید و چه در میان برخی از پیشکسوتان، نوعی خودبرترپنداری ادبی مشاهده میشود؛ گویی جایگاه نویسنده یا شاعر بیش از کیفیت اثر او اهمیت دارد. این مسئله باعث شده که بسیاری از آثار جدید، بدون داشتن پشتوانه علمی و ادبی کافی منتشر شوند و تأثیرگذاری چندانی نداشته باشند. البته همواره منتقدان، نویسندگان و شاعران برجستهای بودهاند که کلامشان به دلیل دانش عمیق ادبیشان اهمیت داشته و دارد. اما نسل جدید، و حتی برخی از قدما، اغلب از این پشتوانه ضروری غافل مانده اند. نتیجه این است که بسیاری از آثار صرفاً نوشته میشوند نه از سر ضرورت ادبی، بلکه صرفاً به این دلیل که نویسنده یا شاعر تصور میکند میتواند چیزی بنویسد. این رویکرد، بیش از آنکه به رشد ادبیات کمک کند، به تورم آثار بیکیفیت منجر شده است. ادبیات، اگر بخواهد از این وضعیت عبور کند، نیازمند بازگشت به عمق و اصالت است؛ نه با تکیه بر نامها، بلکه بر مبنای کیفیت آثار. من معتقدم که در ایام آتی این دوره بازگشت به وقوع خواهد پیوست. اما پیش از آن، ظهور دوباره چهره تازهتری از فاشیسم و شکست دوباره آن نیازمند است. 0 0 بهار 3 روز پیش گفتگو با کافکا گوستاو یانوش 4.2 4 صفحۀ 205 انسان ، محکوم به زندگی است نه محکوم به مرگ . 0 0 میر میثم آلرسول 1403/10/28 گفتگو با کافکا گوستاو یانوش 4.2 4 صفحۀ 50 شما نمیدانید چه قدرتی در سکوت نهفته است. پرخاش معمولا چیزی جز تظاهر نیست. تظاهری که با آن میخواهیم ضعفمان را در برابر خود و جهان پرده پوشی کنیم. نیروی واقعی پایدار تنها در تحمل است. فقط ضعفا هستند که بی صبر و خشن واکنش نشان میدهند و با این رفتار وقار بشری خود را ضایع میکنند. 0 1
بریدههای کتاب گفتگو با کافکا میر میثم آلرسول 1403/10/26 گفتگو با کافکا گوستاو یانوش 4.2 4 صفحۀ 33 من هیچوقت به اندازه کافی گرما ندیدهام. به همین علت هم میسوزم... از سرما. 0 1 سامان 1404/3/2 گفتگو با کافکا گوستاو یانوش 4.2 4 صفحۀ 180 هیچ احساسی بیشتر از احساس بی دلیل گناه، در روان انسان ریشه نمیدواند، و هیچ پشیمانی یا غرامتی هم – درست به همین سبب که دلیلی واقعی در دست نداری_ نمیتواند آن را ریشه کن کند. 0 6 میر میثم آلرسول 1403/10/26 گفتگو با کافکا گوستاو یانوش 4.2 4 صفحۀ 42 گفت: از زندگی کتابهای زیادی میتوان پدید آورد، و از کتابها فقط کمی، خیلی کم، زندگی به دست میآید. گفتم: پس ادبیات وسیله خوبی برای حفظ زندگی نیست. خندید و تایید کرد. 0 1 میر میثم آلرسول 1403/10/28 گفتگو با کافکا گوستاو یانوش 4.2 4 صفحۀ 54 نوشتن نوعی احضار روح است. 0 4 میر میثم آلرسول 1403/10/26 گفتگو با کافکا گوستاو یانوش 4.2 4 صفحۀ 31 محبت اغلب، چهرهی زور را به خود میگیرد. 0 2 میر میثم آلرسول 1403/10/26 گفتگو با کافکا گوستاو یانوش 4.2 4 صفحۀ 40 انسان از اشیا عکس برمیدارد تا از ذهن طردشان کند. داستانهای من، نوعی چشم بر هم گذاردن است. 0 1 میر میثم آلرسول 1403/12/14 گفتگو با کافکا گوستاو یانوش 4.2 4 صفحۀ 188 0 35 میر میثم آلرسول 1403/10/25 گفتگو با کافکا گوستاو یانوش 4.2 4 صفحۀ 21 من پرندهای کاملا غیر عادی هستم. یک زاغچه هستم، یک Kavka. یکی از همانها که در قفس زغال فروش تاینهوف است. احوال این خویشاوند من، از من خیلی بهتر است. درست است که بالهایش را قیچی کردهاند، ولی در مورد من ابداً احتیاجی به این کار نبود. چون بالهای من مدتهاست تحلیل رفتهاند. به این دلیل، برای من بلندی و دوری بیمفهوم است. سرگشته، میان مردم به این طرف و آن طرف میجهم. مردم با سوءظن تمام نگاهم میکنند. مگر من پرندهای خطرناک، دزد، زاغچه نیستم؟ ولی این فقط ظاهر من است. واقعیت این است که توانایی درک چیزهای درخشان را ندارم. به همین دلیل، حتی پرهای درخشان هم ندارم. رنگ من، چون خاکستر است. زاغچهای هستم که دلش میخواهد در شکاف سنگها گم شود. ولی اینها همه فقط شوخی است تا شما متوجه نشوید امروز چقدر به من بد میگذرد. 0 1 میر میثم آلرسول 1403/10/28 گفتگو با کافکا گوستاو یانوش 4.2 4 صفحۀ 53 شعر زندگی را دگرگون میکند. 0 2 میر میثم آلرسول 1403/10/27 گفتگو با کافکا گوستاو یانوش 4.2 4 صفحۀ 46 0 1 میر میثم آلرسول 1403/10/26 گفتگو با کافکا گوستاو یانوش 4.2 4 صفحۀ 32 + پس شما هم جنون کتاب خواندن دارید و سرتان از پرخوانی مرتب میجنبد. - بله همینطور است. من فکر میکنم بدون کتاب نتوانم زندگی کنم، کتاب جهان من است. + اشتباه میکنید کتاب نمیتواند جای جهان را بگیرد. محال است. هر چیزی در زندگی معنا و مقصودی دارد که هیچ چیز دیگری نمیتواند یکسره جانشین آن شود. مثلا بر تجربهات نمیتوانی با واسطه شخصی دیگر تسلط پیدا کنی. این در مورد کتاب هم صادق است. مردم سعی میکنند زندگی را در کتاب محبوس کنند، همانطور که پرندههای خوشخوان را به قفس میاندازند. ولی فایدهای ندارد. بر عکس، از تجریدهائی که در کتابها هست فقط نظامی میسازند که قفسی است برای خود آنها. فیلسوفها فقط طوطیهای رنگین جامهای هستند در قفسهای گوناگون. 0 1 سامان 1404/2/31 گفتگو با کافکا گوستاو یانوش 4.2 4 صفحۀ 80 قویترین نیرویی که به جهان و انسان شکل میدهد، واقعیت است. از واقعیت گریزی نیست. رویا مسیر غلطی است که انسان را باز هم به نزدیکترین محیط تجربی میرساند. 0 6 میر میثم آلرسول 1403/10/26 گفتگو با کافکا گوستاو یانوش 4.2 4 صفحۀ 31 ثروت چیست؟ برای بعضیها یک پیراهن کهنه هم، خودش ثروت است. اما بعضیها با داشتن صدها هزار، فقیرند. ثروت، چیزی کاملاً نسبی است، و رضایت نمیآورد. ثروت در واقع موقعیتی خاص است. ثروت یعنی بستگی داشتن به چیزهایی که مالک آنهایی و باید با مالکیت مجدد و بستگی مجدد، مانع از کف رفتنشان شوی. ثروت فقط نوعی ناامنی است که صورت مادی به خود گرفته است. 0 1 میر میثم آلرسول 1403/12/15 گفتگو با کافکا گوستاو یانوش 4.2 4 صفحۀ 200 0 5 میر میثم آلرسول 1403/12/14 گفتگو با کافکا گوستاو یانوش 4.2 4 صفحۀ 192 0 3 میر میثم آلرسول 1403/10/28 گفتگو با کافکا گوستاو یانوش 4.2 4 صفحۀ 53 ملاقات غیر منتظره را مزاحمت دانستن نشانه آشکار ضعف است. فراری است از آنچه قابل پیش بینی نیست. به حفره موجودیتی به اصطلاح خصوصی میخزی، چون نیروی غلبه بر جهان را فاقدی. از معجزه میگریزی و به محدودیتی که برای خودت ساخته ای پناه میبری. این جز عقب نشینی چیزی نیست. مگر نه این است که بودن خود نوعی با اشیا بودن است نوعی گفتگو است؟ از این نباید گریخت. 0 1 سامان 1404/3/1 گفتگو با کافکا گوستاو یانوش 4.2 4 صفحۀ 130 زیستن اعتقاد میخواهد. به چه؟ به همبستگی با مفهوم همه اشیا و لحظهها، به دوام جاودانی کل زندگی، به نزدیکترین و دورترین چیزها. 0 13 میر میثم آلرسول 1404/5/12 گفتگو با کافکا گوستاو یانوش 4.2 4 صفحۀ 274 این، بریده کتاب نیست. گفتاری فراموش شده و بازیافته در رابطه با کافکا و چند مسئله دیگر است. پیشتر یادداشتی درباره اثر نوشته و منتشر کردهام و از آن رو که بهخوان اجازه نگارش چند یادداشت مجزا را نمیدهد، بالاجبار به عنوان بریده کتاب منتشرش میکنم: به نظر میرسد که کافکا در برخی از دیدگاههایش، نوعی ملیگرایی را منعکس میکرده که گرایشهایی به سمت فاشیسم داشته است. این امر البته نه در رفتار عملی، بلکه در نگاه فلسفی و هنری او دیده میشود. چنین رویکردی را میتوان بهعنوان یکی از پسلرزههای جنگ جهانی دوم در ادبیات بررسی کرد، حتی اگر خود کافکا هرگز در این جنگ حضور نداشته باشد. در گفتوگوهای او با یانوش نیز این مسئله به شکلی ظریف مطرح میشود. و این میتواند نشان دهنده ذهن پیشتاز و پیشبینی گر کافکا باشد. شاهد این جریان اثر آمریکاست. این وضعیت را میتوان در برخی جریانهای ادبی امروز هم مشاهده کرد؛ مثلاً در میان نویسندگان و شاعران ترکزبانی که در ایران فعالیت دارند. برخی از این افراد، هرچند در حوزه ادبیات فعالاند، اما اندیشههایشان آغشته به نوعی فاشیسم است. البته منظور از فاشیسم در اینجا تنها نژادپرستی نیست، بلکه خودبرتربینی، قیاسهای ناعادلانه و نگرشهای تفکیکگرایانه مدنظر است. با این حال، تفاوت مهمی میان کافکا و این جریانهای نوظهور با پیشینهای قدیم وجود دارد. کافکا علیرغم درک عمیق از تفاوتهای فرهنگی و اجتماعی، رویکردی انساندوستانه داشت که مانع از تبدیل شدن نگاهش به یک تعصب مخرب میشد. اما در برخی از نویسندگان امروزی، چنین موازنهای دیده نمیشود و نگاهشان به جای خودآگاهی، به نوعی تعصب فرهنگی یا برتریجویی تبدیل شده است. این معضل البته محدود به یک گروه خاص نیست. ادبیات فارسی نیز از این آفت در امان نمانده است. چه در میان نسل جدید و چه در میان برخی از پیشکسوتان، نوعی خودبرترپنداری ادبی مشاهده میشود؛ گویی جایگاه نویسنده یا شاعر بیش از کیفیت اثر او اهمیت دارد. این مسئله باعث شده که بسیاری از آثار جدید، بدون داشتن پشتوانه علمی و ادبی کافی منتشر شوند و تأثیرگذاری چندانی نداشته باشند. البته همواره منتقدان، نویسندگان و شاعران برجستهای بودهاند که کلامشان به دلیل دانش عمیق ادبیشان اهمیت داشته و دارد. اما نسل جدید، و حتی برخی از قدما، اغلب از این پشتوانه ضروری غافل مانده اند. نتیجه این است که بسیاری از آثار صرفاً نوشته میشوند نه از سر ضرورت ادبی، بلکه صرفاً به این دلیل که نویسنده یا شاعر تصور میکند میتواند چیزی بنویسد. این رویکرد، بیش از آنکه به رشد ادبیات کمک کند، به تورم آثار بیکیفیت منجر شده است. ادبیات، اگر بخواهد از این وضعیت عبور کند، نیازمند بازگشت به عمق و اصالت است؛ نه با تکیه بر نامها، بلکه بر مبنای کیفیت آثار. من معتقدم که در ایام آتی این دوره بازگشت به وقوع خواهد پیوست. اما پیش از آن، ظهور دوباره چهره تازهتری از فاشیسم و شکست دوباره آن نیازمند است. 0 0 بهار 3 روز پیش گفتگو با کافکا گوستاو یانوش 4.2 4 صفحۀ 205 انسان ، محکوم به زندگی است نه محکوم به مرگ . 0 0 میر میثم آلرسول 1403/10/28 گفتگو با کافکا گوستاو یانوش 4.2 4 صفحۀ 50 شما نمیدانید چه قدرتی در سکوت نهفته است. پرخاش معمولا چیزی جز تظاهر نیست. تظاهری که با آن میخواهیم ضعفمان را در برابر خود و جهان پرده پوشی کنیم. نیروی واقعی پایدار تنها در تحمل است. فقط ضعفا هستند که بی صبر و خشن واکنش نشان میدهند و با این رفتار وقار بشری خود را ضایع میکنند. 0 1