بریده‌های کتاب زاغ مقلد

choobin

choobin

6 روز پیش

بریدۀ کتاب

صفحۀ 93

به آرامی می چرخم و با کرسیدا مواجه می شوم.می گوید:کتنیس رئیس جمهور اسنو خواسته بمباران را زنده پخش کنند.بعد خودش حضور پیدا کرد تا بگوید او به این شیوه برای شورشی ها پیام می فرستد.تو چطور؟دلت می‌خواهد به شورشی ها چیزی بگویی؟میگویم:می‌خواهم به شورشی ها بگویم من زنده ام .همین جا توی منطقه هشت.جایی که کاپیتول همین الان یک بیمارستان پر از مرد و زن و بچه را بمباران کرده است.میخواهم به مردم بگویم که اگر حتی برای یک لحظه فکر کنید در صورت آتش بس کاپیتول با ما منصفانه برخورد خواهد کرد خودتان را گول می زنید.چون می دانید که آنها کی هستند و چکار می کنند. دستهایم بی اختیار باز می شوند ، انگار می خواهند کل وحشت و هراس اطرافم را نشان بدهم.《این کاری است که آنها می کنند و ما باید با آنها بجنگیم.》 حالا به سمت دوربین می روم و خشم و غضبم هدایتم می کند تا ادامه بدهم.《رئیس‌جمهور اسنو می گوید برایمان پیام می فرستد؟خب، من هم یک پیام برای او دارم؛می توانی شکنجه مان کنی،بمبارانمان کنی و منطقه هایمان را بسوزانی و با خاک یکسان کنی اما می دانی؟ اگر ما بسوزیم شما هم با ما خواهید سوخت.》

2