بریده‌ای از کتاب پرنده ی من اثر فریبا وفی

مینا

مینا

11 ساعت پیش

بریدۀ کتاب

صفحۀ 46

من می‌ترسیدم از تاریکی، از زیرزمین، از سایه‌ها. از... صدجور بازی در می‌آوردم که دیده نشوم. یواش یواش از چشم خودم هم پنهان شدم و یک روز مجبور شدم از خودم بپرسم کی هستم. با این گم‌گشتگی بزرگ شدم. گم‌گشتگی عمیقی که پیدا شدنی در کار نبود. امیدش هم نبود.

من می‌ترسیدم از تاریکی، از زیرزمین، از سایه‌ها. از... صدجور بازی در می‌آوردم که دیده نشوم. یواش یواش از چشم خودم هم پنهان شدم و یک روز مجبور شدم از خودم بپرسم کی هستم. با این گم‌گشتگی بزرگ شدم. گم‌گشتگی عمیقی که پیدا شدنی در کار نبود. امیدش هم نبود.

11

4

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.