بریدهای از کتاب رب لوبیای شیرین اثر سوکگاوا دورین
1403/9/30
صفحۀ 153
زندگی سختی بود. باید اعتراف کنم. وقتی اینجا زندانی بودم، چیزی فهمیدم. اینکه مهم نیست چقدر ببازیم یا زندگی چقدر با ما نامهربان باشد، واقعیت این است که ما هنوز انسانیم. تنها کاری که از دستمان برمیآید این است که به زندگی ادامه دهیم، حتی اگر اعضای بدنمان را از دست بدهیم.
زندگی سختی بود. باید اعتراف کنم. وقتی اینجا زندانی بودم، چیزی فهمیدم. اینکه مهم نیست چقدر ببازیم یا زندگی چقدر با ما نامهربان باشد، واقعیت این است که ما هنوز انسانیم. تنها کاری که از دستمان برمیآید این است که به زندگی ادامه دهیم، حتی اگر اعضای بدنمان را از دست بدهیم.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.