بریده‌ای از کتاب رب لوبیای شیرین اثر سوکگاوا دورین

mobina

mobina

1403/9/30

بریدۀ کتاب

صفحۀ 182

نمی‌توانم بگویم چندبار آرزوی مرگ کردم. ته دلم باور داشتم که اگر نتوانم عضو مفیدی برای جامعه‌ام باشم، زندگی‌ام هیچ ارزشی ندارد. متقاعد شده بودم که انسان‌ها متولد می‌شوند تا به جهان و جهانیان خدمت کنند.

نمی‌توانم بگویم چندبار آرزوی مرگ کردم. ته دلم باور داشتم که اگر نتوانم عضو مفیدی برای جامعه‌ام باشم، زندگی‌ام هیچ ارزشی ندارد. متقاعد شده بودم که انسان‌ها متولد می‌شوند تا به جهان و جهانیان خدمت کنند.

10

3

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.