بریدهای از کتاب تکرار یک تنهایی: جستارهایی از حیات سیدمرتضی آوینی اثر محمدعلی صمدی
15 ساعت پیش
صفحۀ 111
هیچ جوری نمیخواست خودش در ماجرا دخالتی داشته باشد. هیچ جور نمیخواست حتی ذرهای، ولو با موسیقی، یا نوع مونتاژ، دخالت کند و چیزی وارد کار کند. مثلاً در برنامهای، یک برادر شهیدی داشت صحبت میکرد، یاد جریانی شهادت برادرش که افتاد گریه کرد و نتوانست حرفش را ادامه دهد. من هنگام مونتاژ گریه را حذف کردم و جایش موسیقی گذاشتم. آوینی شدیداً مخالفت کرد و گفت: چه کسی به تو حق داده حس را تشدید کنی؟ این دخالت توست. من همین را نمیفهمیدم. اتفاقا من فکر میکردم حالا وقتش است که دو دقیقه مانور بدهم. مرتضی میگفت: تو باید دقیقاً یک آینهٔ پاک و زلال باشی که هیچ چیزی از تو به فضا اضافه نشود.
هیچ جوری نمیخواست خودش در ماجرا دخالتی داشته باشد. هیچ جور نمیخواست حتی ذرهای، ولو با موسیقی، یا نوع مونتاژ، دخالت کند و چیزی وارد کار کند. مثلاً در برنامهای، یک برادر شهیدی داشت صحبت میکرد، یاد جریانی شهادت برادرش که افتاد گریه کرد و نتوانست حرفش را ادامه دهد. من هنگام مونتاژ گریه را حذف کردم و جایش موسیقی گذاشتم. آوینی شدیداً مخالفت کرد و گفت: چه کسی به تو حق داده حس را تشدید کنی؟ این دخالت توست. من همین را نمیفهمیدم. اتفاقا من فکر میکردم حالا وقتش است که دو دقیقه مانور بدهم. مرتضی میگفت: تو باید دقیقاً یک آینهٔ پاک و زلال باشی که هیچ چیزی از تو به فضا اضافه نشود.
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.