بریده‌ای از کتاب قصه های سرزمین اشباح: سیرک عجایب اثر دارن شان

بریدۀ کتاب

صفحۀ 35

لبخند زدم.هیچ‌وقت به اندازه آن لحظه دوستش نداشتم. گفتم:"ممنون،خواهر خوبم."

لبخند زدم.هیچ‌وقت به اندازه آن لحظه دوستش نداشتم. گفتم:"ممنون،خواهر خوبم."

28

4

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.