بریده‌ای از کتاب نغمه آشیل اثر مدلین میلر

amitis

amitis

5 روز پیش

بریدۀ کتاب

صفحۀ 340

عرق از سر و روی آشیل می‌چکد و به تندی نفس می‌کشد؛ اما توقف نمی‌کند و فریاد می‌زند: "هکتور!" و باری دیگر شکار آغاز می‌شود. در گوشه کناری خدایان باهم نجوا می‌کنند: او یکی از ما را شکست داده است. اگر به شهر حمله کند چه اتفاقی می‌افتد؟ هنوز مقدر نیست که تروی سقوط کند. و من با خود می‌گویم: به‌خاطر تروی به خود ترس راه ندهید. او فقط به دنبال هکتور است. هکتور و فقط هکتور. هنگامی که هکتور بمیرد اون نیز متوقف می‌شود.

عرق از سر و روی آشیل می‌چکد و به تندی نفس می‌کشد؛ اما توقف نمی‌کند و فریاد می‌زند: "هکتور!" و باری دیگر شکار آغاز می‌شود. در گوشه کناری خدایان باهم نجوا می‌کنند: او یکی از ما را شکست داده است. اگر به شهر حمله کند چه اتفاقی می‌افتد؟ هنوز مقدر نیست که تروی سقوط کند. و من با خود می‌گویم: به‌خاطر تروی به خود ترس راه ندهید. او فقط به دنبال هکتور است. هکتور و فقط هکتور. هنگامی که هکتور بمیرد اون نیز متوقف می‌شود.

21

3

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.