بریده‌ای از کتاب دن کیشوت (دو جلدی) اثر میگل د. سروانتس

بریدۀ کتاب

صفحۀ 435

من شنیده ام عشق گاه پرواز میکند و گاه راه می رود، با یکی می دود و از پی یکی کشان کشان می رود، یکی را سرد می کند و یکی را آتش می زند، از چپ مجروح میکند و از راست می کشد؛ گاه نیز به کار حفر معدن هوس های خود می پردازد و در همان دم به ته می رسد. صبحگاهان قلعه ای را در محاصره می گیرد و شامگاهان، آن را به تسلیم وا می دارد؛ زیرا هیچ نیرویی را در برابر قدرت او تاب ایستادگی نیست.

من شنیده ام عشق گاه پرواز میکند و گاه راه می رود، با یکی می دود و از پی یکی کشان کشان می رود، یکی را سرد می کند و یکی را آتش می زند، از چپ مجروح میکند و از راست می کشد؛ گاه نیز به کار حفر معدن هوس های خود می پردازد و در همان دم به ته می رسد. صبحگاهان قلعه ای را در محاصره می گیرد و شامگاهان، آن را به تسلیم وا می دارد؛ زیرا هیچ نیرویی را در برابر قدرت او تاب ایستادگی نیست.

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.