بریدهای از کتاب سمفونی مردگان اثر عباس معروفی
21 ساعت پیش
صفحۀ 16
شبها وقتی پا در آن خانه بزرگ و سرد میگذاشت همهمهٔ دوردست سالیان دیوار میشد و سکوت میکرد. کاج میشد و وسط حیاط میایستاد، در میشد و بسته میماند.
شبها وقتی پا در آن خانه بزرگ و سرد میگذاشت همهمهٔ دوردست سالیان دیوار میشد و سکوت میکرد. کاج میشد و وسط حیاط میایستاد، در میشد و بسته میماند.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.