بریدۀ کتاب

نرگس

1403/7/24

امیلی و صعود
بریدۀ کتاب

صفحۀ 285

او داشت یاد می‌گرفت که شاید تو با خانواده‌ات بجنگی ، قبولشان نداشته باشی و حتی از آنها متنفر باشی ، اما همیشه چیزی تو را به آنها وصل می‌کند . انگار رشته‌های درونی‌تان به هم گره خورده ، خون ، همیشه غلیظ‌تر از آب است .

او داشت یاد می‌گرفت که شاید تو با خانواده‌ات بجنگی ، قبولشان نداشته باشی و حتی از آنها متنفر باشی ، اما همیشه چیزی تو را به آنها وصل می‌کند . انگار رشته‌های درونی‌تان به هم گره خورده ، خون ، همیشه غلیظ‌تر از آب است .

5

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.