بریدهای از کتاب جای خالی سلوچ اثر محمود دولت آبادی
3 روز پیش
صفحۀ 199
گاه عشق گم است؛ اما هست، هست، چون نیست. عشق مگر چیست؟ آن چه که پیداست؟ نه، عشق اگر پیدا شد که دیگر عشق نیست. معرفت است. عشق از آن رو هست که نیست. پیدا نیست و حس می شود. می شوراند. منقلب می کند. می گریاند. می چزاند. می کوباند و می دواند. دیوانه به صحرا!
گاه عشق گم است؛ اما هست، هست، چون نیست. عشق مگر چیست؟ آن چه که پیداست؟ نه، عشق اگر پیدا شد که دیگر عشق نیست. معرفت است. عشق از آن رو هست که نیست. پیدا نیست و حس می شود. می شوراند. منقلب می کند. می گریاند. می چزاند. می کوباند و می دواند. دیوانه به صحرا!
(0/1000)
سجاد نجاتی
2 روز پیش
0