بریده‌ای از کتاب امنیت و دو داستان دیگر اثر آریل دورفمن

بریدۀ کتاب

صفحۀ 18

صدای سرباز آمده و رفته بود. درست مثل آوازی که پدرش خوانده بود و خواندنش شب و روز ممنوع بود و باید از یاد می‌رفت و فراموش می‌شد، اینجا چند لحظه جان گرفت و بعد در پرتگاه ناپدید شد، آهنگی که نباید می‌بود و نباید به یاد می‌ماند، نباید تکرار می‌شد و به یادش می‌آمد، باید چنین می‌شد.

صدای سرباز آمده و رفته بود. درست مثل آوازی که پدرش خوانده بود و خواندنش شب و روز ممنوع بود و باید از یاد می‌رفت و فراموش می‌شد، اینجا چند لحظه جان گرفت و بعد در پرتگاه ناپدید شد، آهنگی که نباید می‌بود و نباید به یاد می‌ماند، نباید تکرار می‌شد و به یادش می‌آمد، باید چنین می‌شد.

1

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.