بریدهای از کتاب خیابان کاتالین اثر ماگدا سابو
1403/12/16
صفحۀ 243
باید خاطرات دوران اسارتش را با یک مرد در میان میگذاشت؛ هیچ زنی هیچ وقت درک نمیکرد که اسارت و مورد ظلم واقع شدن ممکن است یک جورهایی مایه آرامش باشد و گرچه اختیار زندگیت را نداری از پذیرفتن هر مسئولیتی هم معاف میشوی، چون اگر در همه امور کسی دیگر هر قدر هم بیرحمانه و احمقانه برایت تصمیم بگیرد [...] از شر همان چیز خلاص میشوی که بلینت آنقدر ازش بیزار بود و ازش میترسید، یعنی به کار گرفتن اختیار خودش و ضرورت تصمیم گیری شخصی.
باید خاطرات دوران اسارتش را با یک مرد در میان میگذاشت؛ هیچ زنی هیچ وقت درک نمیکرد که اسارت و مورد ظلم واقع شدن ممکن است یک جورهایی مایه آرامش باشد و گرچه اختیار زندگیت را نداری از پذیرفتن هر مسئولیتی هم معاف میشوی، چون اگر در همه امور کسی دیگر هر قدر هم بیرحمانه و احمقانه برایت تصمیم بگیرد [...] از شر همان چیز خلاص میشوی که بلینت آنقدر ازش بیزار بود و ازش میترسید، یعنی به کار گرفتن اختیار خودش و ضرورت تصمیم گیری شخصی.
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.