بریدۀ کتاب

مهدی ام

1402/08/13

بریدۀ کتاب

صفحۀ 1

علی‌قلی جان، به سگِ لنگِ ولگردی می‌مانم در کوچه‌های غروب. بر سر چهارراهی حقیر٬ در انتهای شب٬ ایستاده‌ام [...]؛ پایم اذیتم می‌کند و گرسنه‌ام٬ عابری مست و خراب می‌گذرد. می‌ایستد و مرا سدا می‌کند. به‌سوی من می‌آید و دست بر سرم می‌کشد و گریه می‌کند. دست لنگم را می‌بوسد و اشک مستش می‌بارد.

علی‌قلی جان، به سگِ لنگِ ولگردی می‌مانم در کوچه‌های غروب. بر سر چهارراهی حقیر٬ در انتهای شب٬ ایستاده‌ام [...]؛ پایم اذیتم می‌کند و گرسنه‌ام٬ عابری مست و خراب می‌گذرد. می‌ایستد و مرا سدا می‌کند. به‌سوی من می‌آید و دست بر سرم می‌کشد و گریه می‌کند. دست لنگم را می‌بوسد و اشک مستش می‌بارد.

(0/1000)

نظرات

مهدی ام

1402/08/13

اومدم ویرایشش کنم دیدم گزینه ویرایش نداره حدودا صفحه 54 هست این قسمت نه صفحه یک