بریدهای از کتاب قهوهی سرد آقای نویسنده اثر روزبه معین
3 ساعت پیش
صفحۀ 212
شاید هنوز خیلیها نمیدانند که دل سرزمین حاصلخیزی است که وقتی میآیند و بذر مهر و علاقه را در آن میکارند، آن مهر به سرعت جان میگیرد، بزرگ میشود، چنان باغی سرسبز که به آن عشق میگویند. اما در رفتنهای نابهنگام گویی آتشی در آن باغ رها میکنند. باغ شعله میکشد، دل میسوزد و دیکر هیچگاه مثل آن روزها حاصلخیز و بارور نمیشود.
شاید هنوز خیلیها نمیدانند که دل سرزمین حاصلخیزی است که وقتی میآیند و بذر مهر و علاقه را در آن میکارند، آن مهر به سرعت جان میگیرد، بزرگ میشود، چنان باغی سرسبز که به آن عشق میگویند. اما در رفتنهای نابهنگام گویی آتشی در آن باغ رها میکنند. باغ شعله میکشد، دل میسوزد و دیکر هیچگاه مثل آن روزها حاصلخیز و بارور نمیشود.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.