بریده‌ای از کتاب آتش بدون دود: هرگز آرام نخواهی گرفت اثر نادر ابراهیمی

نفیس

نفیس

1403/12/4

بریدۀ کتاب

صفحۀ 130

علی ، گریه ی لایزال بود ، اشکِ بی نهایت . علی ، اندوهِ لایزال بود، نیروی بی نهایت . علی ، مطلقِ تاسف بود ، مطلقِ غم ، مطلقِ مبارزه در راه حقیقت ، مطلقِ عطوفت ، مطلقِ ایمان .... علی خسته ی خستگی ناپذیری بود . دلشکسته ی شکست ناپذیری . علی همه فَن حریفِ فنّ و حریف از یاد برده یی بود . متحیّری در کمالِ تعقّل . علی ، چهارفصلِ روح بود ‌_ در حدِّ ممکنِ زیبایی . خلوت نشینی بود عاشق جماعت . علی ، اوج تعالی انسانی بود که با قطره های شفّافی از خدایی خدا ترکیب شده بود . برای آلنی اوجای اینچه برونی_ که از ریشه ی اهل سنّت بود و در عمل مادهّ گرای بی اعتقاد به فراطبیعت _ علی معنایِ مبهمِ بی کرانه ی شیرینِ هشدار دهنده ی هشیار کننده ی غم انگیزِ گیج کننده یی داشت .

علی ، گریه ی لایزال بود ، اشکِ بی نهایت . علی ، اندوهِ لایزال بود، نیروی بی نهایت . علی ، مطلقِ تاسف بود ، مطلقِ غم ، مطلقِ مبارزه در راه حقیقت ، مطلقِ عطوفت ، مطلقِ ایمان .... علی خسته ی خستگی ناپذیری بود . دلشکسته ی شکست ناپذیری . علی همه فَن حریفِ فنّ و حریف از یاد برده یی بود . متحیّری در کمالِ تعقّل . علی ، چهارفصلِ روح بود ‌_ در حدِّ ممکنِ زیبایی . خلوت نشینی بود عاشق جماعت . علی ، اوج تعالی انسانی بود که با قطره های شفّافی از خدایی خدا ترکیب شده بود . برای آلنی اوجای اینچه برونی_ که از ریشه ی اهل سنّت بود و در عمل مادهّ گرای بی اعتقاد به فراطبیعت _ علی معنایِ مبهمِ بی کرانه ی شیرینِ هشدار دهنده ی هشیار کننده ی غم انگیزِ گیج کننده یی داشت .

22

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.