بریده‌ای از کتاب رویای دویدن اثر وندلین ون درانن

بریدۀ کتاب

صفحۀ 151

《 تو که قفس پرتاب دیسک نیستی! تو یه آدمی از گوشت و پوست و استخون هستی که این اتفاق بد برات افتاده. مردم حتماً می خوان بهت کمک کنن.》ادامه می دهد: 《بهشون فرصت بده.》 این حرف ها باید حالم رو بهتر کنند، ولی این اتفاق نمی افتد. ابر سیاهی بین من و رویای دوباره دویدن شکل گرفته است. نامش حقیقت است.

《 تو که قفس پرتاب دیسک نیستی! تو یه آدمی از گوشت و پوست و استخون هستی که این اتفاق بد برات افتاده. مردم حتماً می خوان بهت کمک کنن.》ادامه می دهد: 《بهشون فرصت بده.》 این حرف ها باید حالم رو بهتر کنند، ولی این اتفاق نمی افتد. ابر سیاهی بین من و رویای دوباره دویدن شکل گرفته است. نامش حقیقت است.

15

2

(0/1000)

نظرات

پانیا

پانیا

1402/10/19

واقعا تاحد بین دوستانش و کمپینی که برای جسیکا درست کرده بودند قشنگ و اموزنده بود.
1

0

سلام پانیا 

0

خوبی؟

0

دلم واست تنگ شده

0

فردا می یای مدرسه؟

0

پانیا

پانیا

1402/10/21

فردا جمعس.چه خبر.من اینتنتومون تمومشده بدود.

0

پانیا

پانیا

1402/10/21

جمعه میای؟ساعت3 نشر چشمه کارگر کتاب قول شرف
2

0

احتمالش کمه 

0

پانیا

پانیا

1402/10/21

سعی خودت را کن.گریه کن التماس کن بیا.باید خوش خنده را ببینی.  
 @Zahra91 

0

حالا می بینم ۱۰۰ برابر بدتر از چیزیه که گفتی   
@paniya_zangooei
@paniya_zangooei

0