بریده‌ای از کتاب اسپارتاکوس اثر هوارد فاست

autumngirl

autumngirl

1404/1/25

بریدۀ کتاب

صفحۀ 284

آدمی قدری نیرو ، اندکی امید و مایه‌ای عشق دارد . این‌ها چیزهایی هستن که مثل بذر در وجود همه افشانده شده‌اند. اما اگر انسان از دنیا ببرد و در خود و در عوالم درون غرقه شود این بذر می‌پوسد و به سرعت از بین می‌رود، آن وفت خدا به این انسان تیره‌روز رحم کند، چون دیگر چیزی ندارد و در این صورت زندگی اصولا ارزش ندارد. از طرف دیگر آدم اگر این نیرو و امید و عشق و محبت را به دیگران ببخشد مایه‌ این مواهب روز به روز افزایش می‌یابد و از حد در می‌گذرد و هیچ وقت نمی‌خشکد.آن وقت زندگی ارزش دارد.

آدمی قدری نیرو ، اندکی امید و مایه‌ای عشق دارد . این‌ها چیزهایی هستن که مثل بذر در وجود همه افشانده شده‌اند. اما اگر انسان از دنیا ببرد و در خود و در عوالم درون غرقه شود این بذر می‌پوسد و به سرعت از بین می‌رود، آن وفت خدا به این انسان تیره‌روز رحم کند، چون دیگر چیزی ندارد و در این صورت زندگی اصولا ارزش ندارد. از طرف دیگر آدم اگر این نیرو و امید و عشق و محبت را به دیگران ببخشد مایه‌ این مواهب روز به روز افزایش می‌یابد و از حد در می‌گذرد و هیچ وقت نمی‌خشکد.آن وقت زندگی ارزش دارد.

4

3

(0/1000)

نظرات

autumngirl

autumngirl

1404/1/25

اسپارتاکوس با این جملات و رفتاری که تو موسسه داشت داود رو از مرحله دوم زندگیش وارد مرحله سوم کرد و کینه و نفرت رو از وجودش ربود ... این بخش (زندگی داود ) از کتاب خیلی زیاد من رو تحت تاثیر قرار داد .

0