بریدۀ کتاب
دیروز
4.1
147
صفحۀ 62
محبوب آذری من! اخم هایت را باز کن! تا آن زمان که زندهییم، خوشبختی نیز- مانند آب و مهتاب- نمیتواند دروغ باشد. ما، همانگونه که به داشتنِ امید محکومیم، به تصرف خوشبختی نیز. برای ما، راهی جز حفظ اعتقاد به خوشبختی و تلاش خیره سرانه به قصد رسیدن به این منزل امن باقی نمانده است. باید از یاد ببریم که محتمل است سعادت، چیزی دور از دسترس باشد؛ چرا که تنها اعتقاد به اینکه سعادت، دور از دسترسِ ماست، سعادت را دور از دسترسِ ما نگه میدارد. هیچ چیز همچون اراده به پرواز، پریدن را آسان نمیکند. و هیچ چیز همچون باور سادهدلانه و صمیمانه ی سعادت، سعادت را به محلهی ما، به کوچهی ما، و به خانهی ما نمیآورَد. سعادت، شاید، چیزی نباشد الّا همین اعتقادِ مومنانه به سعادت. محبوبِ آذری من !اخمهایت را باز کُن!
محبوب آذری من! اخم هایت را باز کن! تا آن زمان که زندهییم، خوشبختی نیز- مانند آب و مهتاب- نمیتواند دروغ باشد. ما، همانگونه که به داشتنِ امید محکومیم، به تصرف خوشبختی نیز. برای ما، راهی جز حفظ اعتقاد به خوشبختی و تلاش خیره سرانه به قصد رسیدن به این منزل امن باقی نمانده است. باید از یاد ببریم که محتمل است سعادت، چیزی دور از دسترس باشد؛ چرا که تنها اعتقاد به اینکه سعادت، دور از دسترسِ ماست، سعادت را دور از دسترسِ ما نگه میدارد. هیچ چیز همچون اراده به پرواز، پریدن را آسان نمیکند. و هیچ چیز همچون باور سادهدلانه و صمیمانه ی سعادت، سعادت را به محلهی ما، به کوچهی ما، و به خانهی ما نمیآورَد. سعادت، شاید، چیزی نباشد الّا همین اعتقادِ مومنانه به سعادت. محبوبِ آذری من !اخمهایت را باز کُن!
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.