بریده‌ای از کتاب گورستان کتاب های فراموش شده؛ سایه ی باد اثر کارلوس روئیس ثافون

بریدۀ کتاب

صفحۀ 657

من به تصویر غولی وحشی که از کلاهدوز در ذهنم ساخته بودم، عادت داشتم؛ موجودی نفرت‌انگیز و ترسناک. اما حالا کسی را که در برابرم میدیدم مردی بود مهربان، با دیدگانی کور در برابر حقیقت و گیج و سردرگم مثل همه ی انسان های دیگر.

من به تصویر غولی وحشی که از کلاهدوز در ذهنم ساخته بودم، عادت داشتم؛ موجودی نفرت‌انگیز و ترسناک. اما حالا کسی را که در برابرم میدیدم مردی بود مهربان، با دیدگانی کور در برابر حقیقت و گیج و سردرگم مثل همه ی انسان های دیگر.

2

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.