بریده‌ای از کتاب مرگ ایوان ایلیچ اثر لی یف نیکالایویچ تولستوی

آیدا

آیدا

1403/11/10

بریدۀ کتاب

صفحۀ 75

او گاهی بعد از رنجی طولانی بیش از همه چیز دلش می خواست که کسی برایش مثل طفل بیماری غم خواری کند. دلش می خواست مثل طفلی که ناز و نوازشش می کنند رویش را ببوسند و یا برایش اشک بریزند و دل داری اش بدهند. او می دانست که شخص مهمی است و ریشش رو به سفیدی است و به همین علت چنین آرزویی بی جاست. با این همه این خواهشِ دلش بود.

او گاهی بعد از رنجی طولانی بیش از همه چیز دلش می خواست که کسی برایش مثل طفل بیماری غم خواری کند. دلش می خواست مثل طفلی که ناز و نوازشش می کنند رویش را ببوسند و یا برایش اشک بریزند و دل داری اش بدهند. او می دانست که شخص مهمی است و ریشش رو به سفیدی است و به همین علت چنین آرزویی بی جاست. با این همه این خواهشِ دلش بود.

81

10

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.